عاشقانه‌ها عاشقانه‌های گروس عبدالملکیان

  • نویسنده موضوع Maede Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 197
  • کاربران تگ شده هیچ

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا
در این تاپیک عاشقانه‌های آقای گروس عبدالملکیان قرار داده می‌شود.
تاپیک اختصاصی‌ست.
[ کپی با ذکر نام نویسنده ]
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
می‌ریزیم
ریز
ریز
ریز
چون برف
که هرگز هیچکس ندانست
تکه‌های خودکشی یک ابر است

از کتاب: پذیرفتن
#گروس_عبدالملکیان
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
رو‌به‌روی آینه می‌ایستم
و آینه سعی می‌کند
سعی می‌کند
سعی می‌کند
از این همه خرابه چهره بسازد

در خرابه‌ها قدم می‌زنم

و فکر می‌کنم
اناری که بر شاخه خشکیده
باید همین زمین باشد
که خدا از کنارش عبور می‌کند
و حتی
میلی به چیدنش ندارد

گروس عبدالملکیان
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
تو بعدِ سال ها به خانه ام مى‌آمدی
تکلیفِ رنگ موهات
در چشم‌هام روشن نبود
تکلیفِ مهربانی، اندوه، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیفِ شمع‌های روی میز روشن نبود

من و تو بارها
زمان را
درکافه‌ها و خیابانها فراموش کرده بودیم
و حالا زمان داشت از ما انتقام مى گرفت

در زدی
باز کردم،
سلام کردی
اما صدا نداشتی،
به آغوشم کشیدی
اما
سایه‌ات را دیدم که دست‌هایش توی جیبش بود

به اتاق آمدیم
شمع‌ها را روشن کردم
ولی هیچ چیز روشن نشد
نور
تاریکی را پنهان کرده بود

بعد
بر مبل نشستی
در مبل فرو رفتی
در مبل لرزیدی
در مبل عرق کردی
پنهانی، گوشه ی تقویم نوشتم :
نهنگی که در ساحل تقلا مى كند
برای دیدن هیچ کس نیامده است


گروس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهی‌های مرده در خود پیدا می‌کنم

بازگشتن‌ات،
جوانی اَست
بازنمی‌گردد

تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینه‌ی جهان سوراخ است

چرا نمی‌تواند برف؟

چرا نمی‌تواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمی‌تواند برف
این خیابان را ورق بزند؟

چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مرده‌ای
و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست

ماهی‌ها به سطح آب آمده‌اند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنهایی‌ام
در آب حل نمی‌شود

تو مرده‌ای
و مرگت کوهی‌ست
که هر چه بر آن خاک می‌ریزم
بزرگتر می‌شود

از کتاب: سه‌گانه خاورمیانه
نشر چشمه
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
بر فرو رفتگی های این سنگ
دست بکش
و قرن ها
عبور رودخانه را حس کن!

سنگ ها
سخت عاشق می شوند
اما فراموش نمى کنند!

ازكتاب: پذيرفتن
گروس عبدالملكيان
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
پنهانت مى كنم پشتِ پرده ها
زيرِ پوست
در كلمه
در دهان

پديدار مى شوى در نديدارها

دست بر دهانت مى گذارم
و پنهانت مى كنم در مرگ
تابوت را مى بندم
و تاريكىِ تو را
از تاريكىِ جهان جدا مى كنم.
خودم را مى زنم به آن راه
كه تو نيستى
بلند مى شوم
خودم را مى زنم به بيدارى
به خواب
كه سخت است
نبضت مدام بگويد:
چرا؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟

خودم را مى زنم به خيابان هاى
شب هاى
سيگارهاى
هاى هاىِ منى كه از خلا پُر بود...
همينطور براى خودم مى خندم
همينطور براى خودش اشك مى آيد
همينطورهاست كه ديوانگى
پيراهنِ كلمه اش را پاره مى كند
و گورت را مى كند
مى كند
مى كند
مى كند

آب بيرون مى زند


از كتاب: حفره ها
نشر چشمه
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
دروغ ديوارى ست
كه هر صبح آجرهايش را مى چينى

بنّاى بى حواس من!
در را فراموش كرده اى

آب تا گردنم بالا آمده
آجرها تا گردنم بالا آمده
آب تا لب هايم بالا آمده
آب بالا آمده...

من اما نمى ميرم
من ماهى مى شوم

از كتاب: رنگ هاى رفته دنيا
نشر چشمه
 
امضا : Maede Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا