مباحث متفرقه برش‌هایی از رمان جنونِ شکست

ارزیابی قلم من و رمان جنونِ شکست:

  • عالی(:

  • متوسط:|

  • افتضاح:(


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
خُنَک آن ق*م*ا*ر بازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا، هوسِ ق*م*ا*رِ دیگر...
مولانا

درود..
این رمان تا حدود زیادی دارای دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایی هست که گاهی ساده و گاهی عمیق‌تر می‌شوند و شامل حرف‌های از جنس قلب و فکر تک تک ماست.

حرف‌هایی که سال‌ها با آن‌ها زندگی کرده‌ایم و به آن‌ها اندیشیده‌ و نیاندیشیده ایم!

من این تاپیک رو زدم تا این قسمت‌ها رو جدا از رمان هم، کنار هم بگذارم.

اگر شما هم من رو همراهی کنید سپاس گزار می‌شم.



لینک رمان:
پیشرفته - رمان جنونِ شکست | Es_shima کاربر انجمن یک رمان
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
لعنتی، حالم از این به ظاهر مردهای جامعه بهم می‌خورد؛ چرا این‌ها فقط به فکر منافع خودشان هستند؟!

اصلاً از این نظم جهان هم حالم بهم می‌خورد. کاش نه زنی بود؛ نه مردی، نه بچه‌ای و مهم تر از همه نه هوسی!

واقعاً دنیا بدون انسان چه قدر بهتر بود!
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
فقط به بن بست می‌خورم. من حتی به اتوبان هم بروم آخرش بن بست می‌شود!

از این همه دست انداز خسته ام؛ پس دیگر کی قرار است جاده کمی هموار شود؟!
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
گاهی خود زن‌ها کار را خراب می‌کنند و بعد می‌نالند که چرا مردها بهتر هستند!

کاش می‌فهمیدند که زن و مرد برابر است و هر کس توانایی خودش را دارد و این گونه به جای فکر کردن به زن و مرد خودشان را به بهترین شکل ممکن می‌رساندند و این گونه جامعه به طور حتم دگرگون می‌شد.

ولی مردم فهیم ما چه می‌کنند؟!
زن‌هایش از مرد سالاری می‌نالند و مردهایش از برابری زن و مرد می‌گویند تا مخ زن‌ها را بزنند و در عمل هر دو هیچ کاری برای بهبود نمی‌کنند.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
-تو این زمونه، خصوصاً تو این کشور و با این فرهنگ مردم، اگه زن و بچه‌ی تنها باشی؛ گرگا تو رو می‌دَرن؛ اونا حاضر نیستن تو رو آدم حساب کنن؛ مگر این که پول داشته باشی!
مامان تو این کشور دختر بودن جرمه! زنِ تنها بودن خودش جرمه و حکمش فقط دو تا چیزه: یا برچسب هر*زگی و یا قصاص!
مامان من نمی‌تونم برچسب هر*زگی رو تحمل کنم؛ ترجیح دادم قصاص شم؛ من روحم رو کشتم؛ دختر بودنم رو کشتم.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
قطره‌ی اشکم می‌خواست پایین بچکد اما جلویش را گرفتم؛ من نباید گریه کنم؛ از این به بعد من باید تکیه گاه خواهر و مادرم باشم.

اگر من بشکنم آن‌ها هم می‌شکنند؛ اما، مگر من بُت هستم؟ گاهی حتی بُت‌ها هم می‌شکنند!

به آیینه‌ی بغل ماشین نگاه کردم؛ چه قدر در این چند روزه پیر شده‌ای شمیم! انگار هر ثانیه، یک سال می‌گذرد.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
هوا تاریک‌تر شده بود؛ وقتی تنهایی در قبرستان هستی صبح هم که باشد ترسناک است چه برسد به شب!
ناخوداگاه از ترس لرزیدم؛ اما نه، بهترین جا همین جا است.

این مُرده‌ها چه خطری می‌توانند داشته باشند؟! از داریوش بدترند؟! نه، هرگز! من میان این مُرده‌ها احساس امنیت بیش‌تری می‌کنم! چه قدر به این مُرده‌ها نزدیک‌تر هستم تا زنده‌هایی که...

***

آهی کشیدم و آرام از روی سنگ‌ها بلند شدم. الان حتی بیش‌تر از قبل با مردگان احساس راحتی بیش‌تری می‌کنم؛ دنیای مردگان بهتر از دنیای زندگان است.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
سریع از ساختمان خارج شدم و به صدا زدن‌ها توجهی نکردم و با سرعت بیش‌تر از قبل از حیاط هم خارج شوم و وارد کوچه شدم.

چه قدر همه چیز شبیه هم شده است! داخلِ خانه، حیاط، کوچه، خیابان، همه چیز در یک تکرار موهوم رها شده است!
اصلاً نفهمیدم کِی به ایستگاه اتوبوس رسیدم و کِی سوار شدم. این جا چه کار می‌کنم؟
نگاهی به آدم‌های اطرافم کردم؛ عجیب است؛ اما، همه شبیه هم هستند! لعنتی دارم دیوانه می‌شوم! آری، من دیوانه شده‌ام!
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
کاش ما انسان‌ها اندکی کار سنگین قضاوت و حکم صادر کردن را رها می‌کردیم و به پیشرفت یک دیگر می‌کوشیدیم.

کاش کمی با کفش فردی راه برویم و سپس در مورد نوع راه رفتنش حرف بزنیم؛ هر چند، اصلا به ما چه که او چه گونه راه می‌رود؟! ما راه رفتن خودمان را درست کنیم کافی است!
امر به معروف و نهی از منکر را زمانی می‌توان اجرا کرد که خودت مردِ عمل باشی نه حرف!

کاش اگر به کسی یاری نمی‌رسانیم لااقل باری هم بر دوشش اضافه نمی‌کردیم.

کاش به جای زخم زبان زدن و تذکر به دیگری خودمان را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Es_shima

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • #10
تاپیک قفل شد
 
امضا : Afsaneh.Norouzy
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا