صوتی شده «داستان های کوتاه صوتی شده»

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
1,676
پسندها
16,501
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام ایزد پاک



سلام به همه شما یک رمانی های عزیز
در این تاپیک،
داستان های کوتاهی که به صورت فایل صوتی در اومدن رو در اختیار شما قشنگا قرار میدیم.

باشد که از شنیدن این آثار لذت ببرید :heart:


- مدیریت تالار آوا -
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : فرزانه رجبی

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #2
جلد اثر:


photo_۲۰۱۷-۱۱-۲۰_۰۶-۱۱-۴۱.jpg
شناسنامه اثر:

4j58_quote_1511655310560.png


خلاصه:
داستان روایتگر زندگی یکی از لیلی و مجنون های معاصر این سرزمین است. داستانی فرسنگ های دور تر از عاشقانه های امروزی...

شخصیت اصلی داستان بانویی است که حرف های بسیاری برای گفتن دارد.او نیز یکی از ماست، یکی از انهایی که برای راحتی فزندانشان از جان و مال شان گذشته اند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #3
جلداثر:
r91_photo_رقص.jpg


نمی دانست چه اتفاقی برایش رخ داده است که اینگونه احساس سبکی و راحتی می کرد. گویی هیچ دردی بر جسم نداشت و در روحش کوچکترین خلائی احساس نمی کرد. چقدر احساس آرامش داشت و تا به حال اینگونه با آرامش نفس نکشیده بود؛ حال عجیبی داشت !
با خود اندیشید چرا تا به حال اینگونه از زندگی کردن لذت نبرده است؟!
چرا همیشه احساس می کرد که در زندانی بزرگ به سر می برد؟
مگر چند سال از عمر او می گذشت که چنین آسوده طعم زندگی را نچشیده بود؟ چه آزادانه به هر جا که می خواست، می رفت بدون آنکه بازخواست شود.
مسافت برایش بی معنا شده بود.
چه لذتی داشت برایش اینگونه زیستن!
پس از یک گردش طولانی به خانه بازگشت
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #4
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #5
جلد اثر:

if2x_whatsapp_image_2018-05-19_at_18.28.02.jpeg

خلاصه:
من هنوزم، در اوج پیری چشم انتظارتو هست ولی...
باز هم به پنجره نگاه میکنم، پنجره ای که غم را تدایی میکند، غمی متشکل در چشمانی میان سال...
که شرح میدهد خانه ای غم و، پر از سالمند را..

سالمندانی که با تمامی به معرفتی ها باز هم چشم به انتظار تو میمانند..
****

از پنجره به بیرون نگاه کردم.
همه با فرزندان و آشنایانشون در حال صحبت بودند!
بعضی‌ها هم مثل من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #6
جلد اثر:

1526737276149.png

خلاصه:
گاهی تنها دلت میخواد از یک نواختی زندگی ات کمی بکاهی، و شغلی را از میان مردانه ترین ها انتخاب میکنی، به هزاران امید..
اما، اما در میان هزاران امید در دل، در اوج نا امیدی ها دلت برای قطار عشق میتپد ،هرچند که چراغ عشق روشن نمیماند، و بعید نیست،
که این عشق در اوج خود و از عرش به فرش نیفتد...

داستان درباره ی رهاست، رهایی که امید بر عشق یارش دارد و یار در اوج عشق...

_ اینجا کسی عربی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #7
جلد مجموعه صوتی شده:

1659548478567.png

شناسنامه مجموعه صوتی شده:

1659548519945.png


خلاصه داستان:
داستان آمدی جانم به قربانت روایتگر برگی از زندگی پر از تلاطم و انتظار هانیه و هانیه هایی است که سالهای پر از انتظاری را گذرانده اند...
بعضی ها که سنشان کفاف دوباره رسیدن را نداده بعضی پس از سالها انتظار...

لینک دانلود:




[URL...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #8
جلد اثر:
Untitled-1.jpg

خلاصه:
و طلاق... واژه ای تلخ... اما نه به تلخی خ**یا*نت...خ**یا*نت مردانه ترین مردت که زندگی ات را زیر و رو میکند... تنها این است قلب شکسته تو که باقی میماند...
شاید هم جز قلب شکسته ات کودکی نو پا از وجودش، برایت باقی بماند که هر بار با دیدنش،اشک در چشمانت بجوشد و عکس هایشان را به یاد بیاوری...
عکس هایی که یاد اور مطلقه بودن توست، و یاد نشان مهر متارکه در بخشی از شناسنامه ات...


با صدای تلفن توی پذیرایی، زیر اجاق گاز رو خاموش کردم و به سمتش رفتم.
جواب دادم: بفرمایید.
صدای زنی توی گوشم پیچید: خانم رحمانی؟
-بفرمایید.
-میشه لطف کنید گوشی رو بهشون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #9
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
6/4/17
ارسالی‌ها
2,247
پسندها
19,515
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
25
سطح
24
 
  • #10
امضا : S_MELIKA_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا