روی سایت « آیین نوشت ! »

[Mr.Max]

نام خدا !​

سلام !
تو این تاپیک چرت و پرت نویس های خودمو میذارم..
ممکنه خاطره باشه
دلنوشته باشه
یه تفکر باشه
یه دیدگاه
هر چی...
به هر حال یه تاپیک شخصیِ که خوندنش برای عموم ازاده...اما توش پیام ندین لطفا !​

احتمال داره پست هاش طولانی باشه...کسی رو مجبور به خوندن نمیکنم چون یه سری حرف شخصیِ ، پس اگه طولانی شد به حجم جملات اعتراض نکنین ! من این مدله راحت ترم !​

 

[Mr.Max]

آهنگ پیشواز !​

"بخند خندوانه
بخنـــد...خندوانهــ"
هر کی الان شماره منو بگیره این جمله رو به کررات میشنوه ! بیشتر از یه ساله که آهنگ پیشوازم یکی از ترانه های برنامه "خندوانه اس "..! خیلیا زنگ زدن و قبل از اینکه سلام بدن ، گفتن " این چه آهنگیه پسر ؟"
منم خیلی راحت خندیدم و گفتم " باحاله ! "
همیشه از آهنگ پیشوازهای تلخ بیزار بودم . وقتی تماس میگیرم و اهنگ پیشواز غمگین ، به پیشوازم میاد دچار تشویش میشم...میگم نکنه طرف الان غمگینه که همچین انتخابی رو برای پیشوازش کرده ؟
اگه به من بود ، میگفتم تمام اهنگ پیشواز های غمگین برداشته بشن و به جاش صدای زیبا و آرامش بخش " بوق " پخش بشه...خیلی هم نوستالژیک تره !
به هر حال انرژی های...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

وقتی بلد نیستیم چطور حرف بزنیم ...!
​

تقریبا یه ماه پیش برای انجام کاری رفته بودم به یه بیمارستان . یکی از دوستامو دیدم ، اصرار کرد بشینیم یکم حرف بزنیم. خواهرشو آورده بود دکتر ...! تو سالن انتظار نشسته بودیم ، همین جوری سر حرف باز شد ؛ متوجه شدم خواهرش یه مشکل کوچیک تو ناحیه معده داره . بهش نمیومد بیشتر از 19-20 سالش باشه . شاد و سرزنده بود ، بشاش ، پر انرژی..! دوستم قبل از اینکه خواهرشو بفرسته اتاق دکتر ، بهش گفت که نترس ، چیزی نیست..خودت که میدونی مشکلت حاد نیست و ...! دختره هم لبخند میزد مدام میگفت " اره بابا خودمم میدونم...اصلا مشکل خاصی نیست و.."
رفت تو یه راهروی انتظار دیگه که از همراهای مریض جدا میشد ، دوستم میگفت خواهرم روحیه اش عالیه ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

خودکشی امیدوارانه !
​

تقریبا یه سال پیش بود که از تی وی یه خبر جالب رو شنیدم . مثل اینکه تو خارج از کشور ، چندین نفر از افرادی که بیماری لاعلاج داشتن حاضر شدن تو یه سرد خونه به حالت نیمه منجمد دربیان . { جوری که دستگاه های اصلی بدنشون از کار نیفته } به امید اینکه مثلا تا 100 سال اینده اگه علم اونقدر پیشرفت کرد که راه درمان بیماریشون رو پیدا کنه ، اونا رو از حالت انجماد در بیارن و درمان کنن. به نظرم جالب اومد . برای یکی از دوستام که تعریفش کردم گفت " چه احمقانه...حالا اومدیمو تو همون انجماد اجلشون رسید و مردن " ...بیراه نمی گفت ، خب شاید خود انجماد اونا رو نمیکشت ولی تو این مدت انجماد ، اجلشون می رسید و الفاتحه...!

ولی من یه جور دیگه به...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

آرزو ها نمیمیرن !
​

حتما تو زندگی با ادمایی رو به رو شدین که بیماری قلبی ، دیابت ، بیماری کلیوی و...دارن . مسلما این دسته افراد هرگز به خاطر مشکل جسمیشون ، اظهار رضایت نمیکنن و خب ، حق هم دارن ! چند وقت پیش داشتم با آرش ( داداش بزرگترم ) در همین مورد صحبت می کردم . آرش علوم تغذیه خونده و همیشه معتقده اگر ادما کارای درستِ کوچیکی رو به صورت روتین تو زندگیشون انجام بدن ، تقریبا هرگز به بیماری دچار نمیشن ( اگر دلایل ارثی یا ناگهانی دخیل نباشن ) !
مثلا میگفت اگه افراد یادبگیرن هر روز چند لیوان بیشتر ، آب بخورن ( و طبیعتا چیزی تو زندگی ساده تر از سرکشیدن یه لیوان اب نیس ) ، به خیلی از مشکلات دچار نمیشن . آب میتونه به چربی سوزی کمک کنه ( پس وزن...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

​

قاب اش بگیر...! (1)​

فکر کن یه روز ظهر خسته از سرکار برمیگردی ..همین که میای از جلوی سرایدار رد شی جلوتو میگیره و یه بسته میذاره تو بغلت . میپرسی چیه ؟ میگه برای شماس ! وقتی مشخصات درج شده رو میخونی ، با دیدن اسم پدرت لبخند می زنی . با سرعت میری طرف اسانسور و همزمان جعبه رو با کنجکاوی تکون میدی . همین که کلید میندازی و وارد خونه میشی ، بدون مکث یه قسمت از جعبه رو پاره میکنی . از دیدن محتوای جعبه یه لحظه شوکه میشی . سریع میری طرف کاناپه ، بدون خوردن حتی یه لیوان آب محض رفع شدن خستگی و تشنگی ، هر چی تو جعبه هستو میریزی رو میز . شاهنامه دو جلدی رو با لذت نگاه میکنی ، جلدشو که باز میکنی رو برگه اول...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

قاب اش بگیر (2)
​

سرخوشانه میری که برسی به خونه مادربزرگ . مهم نیست که باید از شهر بزنی بیرون و دو ساعت تو راه باشی ، میری که دعوت مادربزگتو قبول کرده باشی . به خونش میرسی و با محبت بغلت میکنه . ازت کوتاه تره و هیکل لاغرتری داره ، اما خودتو خم میکنی تا بهتر بتونه محبتشو بهت منتقل کنه . میشینی سر سفره و با دیدن میرزاقاسمیِ مورد علاقت ، یه " دمت گرم " تحویلش میدی . محکم میکوبه رو دستت و میگه " شکمو نباش" و تو قهقهه میزنی . برات مهم نیست که مناسبت امروز رو یادشه یا نه ، فقط مهمه که هنوز تو زندگیت داریش . بعد از ناهار ، البوم به دست کنارت میشینه و عکسای بچگیتو نشون میده . برای هزارمین بار ازش میپرسی روزی که بدنیا اومدی چطور گذشت و اون برای...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

صداوسیمای سلیقه ای...! (1)
​

تقریبا اواخر فروردین ماه امسال ، با شخصی ملاقات کردم که میگقت نزدیک به سه ساله اصلا از تلویزیون استفاده نکرده. یعنی کلا همچین دستگاهی رو نداره . و جالب ترش اینجا بود که اون ، حتی تلفن همراهش رو هم بعد از کنار گذاشتن تی وی ، از زندگیش حذف کرد . مثل اینکه با حذف یه تکنولوژیِ وقت گیر ، اینقدر زندگیش تغییر کرد که تصمیم به حذف تکنولوژی بعدی ، به سادگی گرفته شد .
دو ماه بعدش یه کتاب خوندم که توش نویسنده میگفت تلویزیون رو با موافقت همسرش ، از خونه انداخته بیرون ! و تاثیرات شگفت انگیزی بعد از این حذف ، تو زندگیش دیده . نویسنده با لذت از پر کردن وقتش با کتابخونی ، مشغله های کاری و شرکت تو سمینار های روانشناسی و ...می گفت ! و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

صدا و سیمای سلیقه ای ...! (2)
​

یه زمانی تو بازی والیبال "ایتالیا -ایران " یه دختر ایرانی آستین کوتاه پوشیده بود ، یه هفته مملکت رو بهم ریختن که چرا سانسور نشد ؟ اینقدر این مسئله رو بزرگ کردن که اون دختر یه شبه تو ایران مشهور شد ، کسی که با مدلینگ شدن تو ایتالیا نتونست اینقدر شهرت جمع کنه . این واقعا تاسف آوره که ما به پرت ترین موضوعات ممکن توجه میکنیم اما اصل کار رو رها می کنیم. بعد از اون ماجرا ، 7ثانیه تاخیر تو پخش های زنده ی ورزشی اعمال شد تا اگه خدای نکرده اونور آب گ*ن*ا*ه بزرگی از کسی سر زد ، سریع این ور حذفش کنن بلکه دور از جون ، ملتِ " کم فهم و نادون " به بی راهه کشیده نشن . انگار که رسما عقل مردم رو نخود فرض کردن که با دو تصویر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mr.Max]

زنگ خطر..!​

​

دقیقا نمیدونم چند وقت از انتشار خبر قتل "ستایش قریشی " به دست یه پسر 17 ساله میگذره ، اما فکر میکنم این خبر به اندازه خبر نابودی هیروشیما { ژاپن } با بمب هسته ای ، تلخ و وحشتناکِ !
یه دختر 6ساله ی افغان ، توسط پسر همسایشون که از قضا ایرانی بود ، کشته میشه . در حالی که قبلش مورد ازار اذیت جن/سی قرار گرفته و بعدش ، با اسید سوزونده شده . فجیع ترین حالات ممکن ! فکر کن مرگت برسه ، اما قبلش زندگیت تباه شه ، بعدش هم کالبدت نابود شه و حقِ آخرین نگاه به صورتت ، از خانوادت گرفته بشه ...! این خبر باید ایران رو میلرزوند...تک تک دیوار خونه ها...تک تک سقف ادارات ...تک تک آجر های صداوسیما...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.