داستان کوتاه مرد دانا

  • نویسنده موضوع ℛℴℎ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 147
  • کاربران تگ شده هیچ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
25,501
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
ابن اثیر "مرد دانایی بود که کتاب های زیادی در زندگی اش خوانده بود. او هوش بالایی داشت و به مردم هم کمک می کرد. پادشاه و بزرگان کشور علاقه زیادی به او داشتند چون او مهربان و خوش اخلاق بود و به دیگران احترام می گذاشت.


پادشاه و وزیران برای اداره کشور نیاز داشتند با یک مرد دانا که قابل اعتماد باشد مشورت کنند و از راهنمایی او بهره مند شوند، برای همین از ابن اثیر خواستند تا در دربار زندگی و در اداره ی کشور به آنها کمک کند.

ابن اثیر به شغل های مختلفی منسوب شد و همه آنها را به خوبی و درستی انجام داد. مدتی که گذشت بیمار شد، دیگر نمی توانست به سر کار خود برود. فقط در خانه می ماند و استراحت می کرد، البته بزرگان شهر برای دیدن او به خانه اش می آمدند تا از راهنمایی و کمک او بهره مند شوند.

بیماری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
25,501
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
دوستان او با تعجب گفتند : خب چه اشکالی دارد ؟همراه آنها بروید و کمک کنید تا مملکت را درست اداره کنند.

ابن اثیر ادامه داد : اگر آنها به حرف من گوش می دادند ناراحت نبودم. این درباریان در آخر، همان کاری را انجام می دهند که خودشان می خواهند. آنها به فکر مردم نیستند و هر قدر هم که من تلاش کنم باز هم فایده ندارد.

با شنیدن حرف های ابن اثیر همه ساکت شدند.

ابن اثیر بلند شد و به طرف صندوقچه ی قدیمی گوشه ی اتاق رفت.

کتاب ها ، کاغذ و قلمش را از داخل صندوق بیرون آورد:

من خیلی فکر کردم و حالا تصمیم گرفتم ام بنشینم در خانه و بیشتر مطالعه کنم و کتاب بنویسم تا شاید دیگران با خواندن کتاب هایم یاد بگیرند خوب زندگی کنند.

ابن اثیر مرد دانایی بود که مال و ثروت را رها کرد و تا آخر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ℛℴℎ

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا