شاعرغیرپارسی اشعار پل ورلن

  • نویسنده موضوع Mobina.yahyazade
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 154
  • کاربران تگ شده هیچ

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
796
پسندها
3,664
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
آسمان بر فراز بام
چقدر آبی، چقدر آرام است!
درختی بر فراز بام
شاخه اش را می‌جنباند.

ناقوس در آسمان پیش چشم
آرام، آرام طنین می‌اندازد
پرنده ای بر درخت پیش چشم
آواز حزن انگیز خود را سر می‌دهد.

خدای من، خدای من! زندگی اینجاست
بی آلایش و آرام
این هیاهوی آرام بخش از جانب شهر می‌آید.
هان با تو هستم ! تو که همواره گریانی!
تو را می‌گویم هان!
چه کردی با جوانی خویش؟
 

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
796
پسندها
3,664
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
در اندوه بیکرانه دشت
برف ناپایدار همچون
دانه های شن می درخشد

آسمان تیره گون است
و هیچ پرتوی در آن نیست
آدمی گمان می برد که
زیستن و مردن مهتاب را
با چشم خود می بیند

بلوط بنان بیشه های نزدیک
در میانه بخارات آب
به کردار ابرهای گران
موج بر میدارند

آسمان تیره گون است
و هیچ پرتوی در آن نیست
آدمی گمان می برد که
زیستن و مردن مهتاب را
با چشم خود می بیند.

ای زاغچه‌ی نفس بریده
وی گرگ های تن تکیده
از این بادهای استخوان سوز
باری چه به سر شده شما را؟

در اندوه بیکرانه دشت
برف ناپایدار همچون
دانه های شن می درخشد.
 

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
796
پسندها
3,664
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
دل من گریان است
همچو باران که زَنَد بر سر شهر
آه این رخوت و این سستی چیست
که به ژرفای دلم راه گشود؟

ای صدای خوش نوای باران
بر سر خاک به روی هر بام !
بهر این دل که به حزن است عجین
ای ترانه، ای صدای باران !

این دل غمزده پر آشوب
بی سبب می‌گرید
راستی حرف جفاکاری نیست
آه این سوگ بود بی‌بنیاد؟

بد ترین درد دل من این است
که نمی دانم هیچ
خالی از عشق بدور از کینه
دلم اینگونه ز غم آکنده است !
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا