شاعر‌پارسی اشعار وحشی بافقی

  • نویسنده موضوع ASIL
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 1,639
  • کاربران تگ شده هیچ

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #11
کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را

نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را

توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم

که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را

من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می‌بینم

که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را

به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی

که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را

اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری

ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را

نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی

مگر وحشی نمی‌داند، زبان رمز و ایما را
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #12
دلم دارد به چین کاکلش سد گونه حیرانی

به عالم هیچکس یارب نیفتد در پریشانی

ز ما سد جان نمی‌گیری که دشنامی دهی ز آن لب

به سودای سبک‌روحان مکن چندین گرانجانی

چوکان در سینه دارم رخنه‌ها از تیغ بدخویی

ز پیکانهای خون آلود او پر لعل پیکانی

به سد جان گرامی آن لب دلجوست ارزنده

عجب لعلیست پر قیمت به صاحب باد ارزانی

بر آنم تا برآید جان و از غم وارهانم دل

ولی بی تیغ جانان بر نمی‌آید به آسانی
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #13
بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را

گویی هزار بند گران پاره می‌کنم
هر گام پای بادیه پیمای خویش را

در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت
هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را

هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم
نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را

عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را

وحشی مجال نطق تو در بزم وصل نیست
طی کن بساط عرض تمنای خویش را
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #14
به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست

وفا مصاحب دیرینه ی محبت ماست

تو و خلاف مروت خدا نگه دارد

به ما جفای تو از بخت بی مروت ماست

بسا گدا به شهان نرد عشق باخته‌اند

به ما مخند که این رسم بد نه بدعت ماست

به دیگری نگذاریم ، مرده‌ایم مگر

نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست

تویی که عزت ما می‌بری به کم محلی

و گرنه خواری عشقت هلاک صحبت ماست

به دعوی آمده بودیم چاشنی کردیم

کمان ، تو نه به بازوی صبر و طاقت ماست

هزار بنده چو وحشی خرید و کرد آزاد

کند مضایقه از یک نگه که قیمت ماست

وحشی بافقی
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #15
رباعیات وحشی بافقی :


اندر ره انتظار چشمی که مراست

بی نور شد و وصال تو ناپیداست

من نام بگرداندم و یعقوب شدم

ای یوسف من نام تو یعقوب چراست

...........................................

آن سرو که جایش دل غم پرور ماست

جان در غم بالاش گرفتار بلاست

از دوری او به ناخن محرومی

سد چاک زدیم سینه جایش پیداست

..........................................

پیوستن دوستان به هم آسان است

دشوار بریدن است و آخر آن است

شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست

از غایت تلخیی که در هجران است

.......................................

اکسیر حیات جاودانم بفرست

کام دل و آرزوی جانم بفرست

آن مایع که سرمایهٔ عیش و طرب است

آنم بفرست و در زمانم بفرست

از وحشی بافقی
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #16
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم،رمیدیم

نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم،ندیدیم

صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم

سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #17
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر

هوای یار دگر دارم و دیار دگر

به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است

به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر

خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم

به فکر صید دگر باشد و شکار دگر

خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف

حکایتیست که گفتی هزار بار دگر
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #18

می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست
امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست

حفظ ناموس تو منظور است می‌دانی تو هم
ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست

سوی تو گویم نخواهد آمد اما می‌شنو
ایستاده بر در دل سد تقاضاییم هست

نی همین داد تغافل می‌دهد خود رای من
اندکی هم در مقام رشک فرماییم هست

گر ش*ر..اب اینست کاندر کاسهٔ من می‌رود
پرخماری در پی این باده پیماییم هست

گرچه هیچم ، نیستم همچون رقیبان در به در
امتیازی از هوسناکان هر جاییم هست

وحشیم من کی مرا وحشت گذارد پیش تو
گر چه می‌دانم که در بزم تو گنجاییم هست

#وحشی
♦️​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #19

ای که یک دَم فارغ از یاد رقیبان نیستی

هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن...

#وحشی
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #20
دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم

کرشمه‌ای که نکاهد ز حسن اگر بنوازی
به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم

میان ما و تو سد گونه خشم شد همه بیجا
چنین مکن که مرا عیب می‌کنند و ترا هم

کدام ملک به توفان دهم کدام بسوزم
که فرق تا به قدم سیل اشک و شعلهٔ آهم

فتاده‌ام به رهت چشم و گوش گشته سراپا
بیا که گوش به آواز پا و چشم به راهم

مکن که عیب کنندت ز چون منی چو گریزی
که نیکنامی جاوید از برای تو خواهم

چو وحشی از چمن وصل رستم اول وآخر
سموم بادیهٔ هجر ، زرد کرد گیاهم

#وحشی
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا