شاعر‌پارسی اشعار فخرالدین عراقی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 342
  • بازدیدها 7,427
  • کاربران تگ شده هیچ

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #311
معشوق چو شمشیرِ جفا بر کشد از خشم

عاشق چه کند گر سرِ خود پیش ندارد؟

#عراقى
♦️
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #312
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی

چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟

به هر تردامنی رخ می‌نمایی
چرا از دیدهٔ من ناپدیدی؟

تو را گفتم که: مشنو گفت بد گوی
علی‌رغم من مسکین شنیدی

مرا گفتی: رسم روزیت فریاد
عفا الله نیک فریادم رسیدی!

دمی از پرده بیرون آی، باری
که کلی پردهٔ صبرم دریدی

هم از لطف تو بگشاید مرا کار
که جمله بستگی‌ها را کلیدی

نخستم برگزیدی از دو عالم
چو طفلی در برم می‌پروریدی

لب خود بر لب من می‌نهادی
حیات تازه در من می‌دمیدی

خوشا آن دم که با من شاد و خرم
میان انجمن خوش می‌چمیدی

ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می‌گزیدی

چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز
ورای هر دو عالم می‌پریدی

مرا چون صید خود کردی، به آخر
شدی با آشیان و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #313
نادیده رخش به خواب یکشب
ای خفته، درین خیال تا کی؟

هر شب منم و خیالِ جانان
من دانم و او و قال تا کی؟

#عراقی
♦️
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #314
هر که را جام می به دست افتاد
رند و قلاش و می‌پرست افتاد

دل و دین و خرد زدست بداد
هر که را جرعه‌ای به دست افتاد

چشم میگون یار هر که بدید
ناچشیده ش*ر..اب، م**س.ت افتاد

وانکه دل بست در سر زلفش
ماهی‌آسا، میان شست افتاد

لشکر عشق باز بیرون تاخت
قلب عشاق را شکست افتاد

عاشقی کز سر جهان برخاست
زود با دوستش نشست افتاد

هر که پا بر سر جهان ننهاد
همت او عظیم پست افتاد

سر جان و جهان ندارد آنک:
در سرش بادهٔ الست افتاد

وآنکه از دست خود خلاص نیافت
در ره عشق پای‌بست افتاد

هان، عراقی، ببر ز هستی خویش
نیستی بهره‌ات ز هست افتاد

#عراقی
♦️
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #315
دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک
ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟

به بوی آنکه در آتش نهد قدم روزی
هزار سال در آتش قدم زند بی‌باک

گرت بیافت در آتش کجا رود به بهشت؟
و گر چشد ز کفت زهر، کی خورد تریاک؟

مرا، که نیست ازین آتشم مگر دودی؟
فرو گرفت زمین دلم خس و خاشاک

کجاست آتش شوقت که در دل آویزد؟
چنان که برگذرد شعلهٔ دلم ز افلاک

ز شوق در دل من آتشی چنان افروز
که هر چه غیر تو باشد بسوزد آن را پاک

اگر بسوخت، عراقی، دل تو زین آتش
ببار آب ز چشم و بریز بر سر خاک

#عراقی
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #316
تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد
بسیار شد بلای تو، این نیز بگذرد

عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد

آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد

هر کس رسید از تو به مقصود و این گدا
محروم از عطای تو، این نیز بگذرد

ای دوست، تو مرا همه دشنام می‌دهی
من می‌کنم، دعای تو، این نیز بگذرد

آیم به درگهت، نگذاری که بگذرم
پیرامن سرای تو، این نیز بگذرد

آمدم دلم به کوی تو، نومید بازگشت
نشنید مرحبای تو، این نیز بگذرد

بگذشت آنکه دوست همی داشتی مرا
دیگر شده است رای تو، این نیز بگذرد

تا کی کشد عراقی مسکین جفای تو؟
بگذشت چون جفای تو، این نیز بگذرد

#عراقی
♦️
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #317
بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد
شور در دیوانگان نتوان نهاد

های و هویی در فلک نتوان فکند
شر و شوری در جهان نتوان نهاد

چون پریشانی سر زلفت کند
سلسله بر پای جان نتوان نهاد

چون خرابی چشم مستت می‌کند
جرم بر دور زمان نتوان نهاد

عشق تو مهمان و ما را هیچ نه
هیچ پیش میهمان نتوان نهاد

نیم جانی پیش او نتوان کشید
پیش سیمرغ استخوان نتوان نهاد

گرچه گه‌گه وعدهٔ وصلم دهد
غمزهٔ تو، دل بر آن نتوان نهاد

گویمت: بوسی به جانی، گوییم:
بر لبم لب رایگان نتوان نهاد

بر سر خوان لبت، خود بی‌جگر
لقمه‌ای خوش در دهان نتوان نهاد

بر دلم بار غمت چندین منه
برکهی کوه گران نتوان نهاد

شب در دل می‌زدم، مهر تو گفت:
زود پابر آسمان نتوان نهاد

تا تو را در دل هوای جان بود
پای بر آب روان نتوان نهاد

تات وجهی روشن است،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #318
جُرمم
این دان

که ز جان
دوست‌ترت می‌دارم...

#عراقی
♦️
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #319
گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟
ور شدم م**س.ت از ش*ر..اب عشق یکباری چه شد؟

روی او دیدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟
گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد؟

چشم او با جان من گر گفته رازی، گو، بگوی
حال بیماری اگر پرسید بیماری چه شد؟

دشمنم با دوستان گوید: فلانی عاشق است
عاشقم بر روی خوبان، عاشقم، آری چه شد؟

در سر سودای عشق خوبرویان شد دلم
وز چنان زلف ار ببستم نیز زناری چه شد؟

گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه باک؟
گر به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد؟

چون شدم م**س.ت از ش*ر..اب عشق، عقلم گو: برو
گر فرو شست آب حیوان نقش دیواری چه شد؟

گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت
تو نه معشوقی نه عاشق، مر تو را باری چه شد؟

زاهدی را کز می و معشوق رنگی نیست نیست
گر کند بر عاشقان هر لحظه انکاری چه شد؟

های و هوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

« «N¡lOo£aR»»

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
432
پسندها
371
امتیازها
2,783
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #320
غَمت هر لحظه
جانی خواهد از مَن

چه انصاف است؟
چندین جان که دارد؟

#عراقی
♦️
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا