روی سایت آفاق عشق | Dilan کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به‌ نام خدا
uer0_سفید4.jpg
ای مرد ترین عاشق دنیا!

نمیدانم بی تو ثانیه هایم‌ چگونه میگذرند...
ای دلیل قلم برداشتن هایم!
می‌خواهی، اما دیگر این جدایی را باور کرده‌ای!
دو دنیای جدا،این فاصله های عمیق...
بیا و فاصله ها را پر کن!
این جدایی دارد مرا به آتش میکشد!
کنار سجاده عشق تو قَسَمت میدهم.. اینبار تا آخر زنانگیم پایت خواهم ماند!
به زلالی نگاهت باور دارم...
نگاهی همچون دریا که مرا در خود غرق میکند،اما اینبار من ترسی از غرق شدن ندارم...
مینویسم برای عشقم
از وصال نا امیدی...!
مرد من!
مجنون من!
فراتر از شیرین و لیلی میپرستم آن دو چشمان سیاهت را...
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
این روز ها کمتر مینویسم
کمتر دنبال کلمات میگردم که جمله هایم را بسازند.
دیگر کمتر عاشقانه مینویسم...
بیشتر دلگیر میشوم از تو...
از تو که هروقت برایت نوشتم، خواندی ولی از نوشته هایم گذشتی...
گذشتی از تمامی احساسی که به تو در دل دارم...
خوب میدانستی که مخاطب تمام جملاتم تو بودی!
میشود انقدر بی رحمانه از عشقم نگذری؟
باور داشته باش دیگر کلمات هم از دست من فراری شده‌اند.
اینبار را مردانگی کن و برگرد،
بگذار جلوی این نوشته ها روسفید شوم!
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
باشد برو...
باشد نخواه...
اصرار پذیرش تمنا های بی پایانم را ندارم...
اما ببین که چگونه برای به دست آوردنت عرش را به فرش میدوزم!
باشد نخواه...
این منم که میخواهمت!
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
جانم میدانی امشب را تا صبح نخوابیدم و نگاهت می‌کردم!؟
میدانی اگر بروی من بی تو می‌میرم؟!
جانم من گرفتارت شدم، گرفتار یک جفت چشمان سیاه!
داستان عاشقی ما با همه فرق دارد جان دل
در این داستانک نه من برایت طنازی کردم و نه تو غرور مردانه ات را برایم به نمایش گذاشتی؛ برعکس تمام داستان های عاشقانه این دنیا...
ثانیه به ثانیه مان را با مشکلات و دلتنگی سپری کردیم، چه اتفاقاتی که برایمان نیوفتاد چه کار هایی را برای هم ‌نکردیم!
جان من قرار ما این نبود که سکوت کنی و با سکوتت دل سردم کنی!
دلکم یادت می‌آید؟
آن روزهایی که عصای دستم بودی، روشنایی چشمم بودی و صبوری کردی؟ آن روز ها را هرگز فراموش نخواهم کرد.
من نیز همانند تو صبوری میکنم تا مثل گذشته صدایم بزنی و من از ته دل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
با هزار ترس و نگرانی
بلاخره دلم را به دریا زدم و از عاشقانه هایم برایش گفتم...
خندید و گفت:
عاشق شده‌ام... حرفت را میفهمم...
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
"دوستت دارم" هایتان را برای کدام روز جا گذاشته‌اید؟
روزی که رفت و سهم دیگری شد؟!
و شما میمانید و یک عالم "دوستت دارم" های ناگفته که دیگر گفتنش هم فایده‌ای نخواهد داشت...
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
از ترک کردن یک نفر، سخت‌ترش فراموش کردنشه.
لعنت بهت! که شبیه هیچ کس نیستی‌
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
میشود خودت را جایم بگذاری و "نگران"ی هایم را درک کنی!؟
میشود "حسادت" زنانه ام را بفهمی؟
میشود "دلنوشته" هایم را به خودت بگیری؟
میشود همه اینا ها را سه حرف معنا کنی؟
"عین
شین
قاف"
ای قشنگترین اتفاق زندگیم...
قبول دارم که حماقت خودم بود،
اما میشود برایمان شخص سومی نسازی؟
در قلب من به جز تو فرد دیگری جای ندارد. جانا...
من به فدای قلب تپنده‌ات بیا تا گذشته را فراموش کنیم و بسوی آینده قدم برداریم، دو به دو تمام سختی ها و مشکلات را پشت سر میگذاریم...
جانم یادت می‌آید سر عشقت قسم خوردم؟
قسم خوردم که تا آخر زنانگیم پایت بمانم قول میدهم تا آخرش پای قسمم بمانم!
حال نیز قسم میخورم که تو تمام سهمم، دار و ندارم در این دنیای فانی باشی...
حال که لباس رزم پوشیده‌ام تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
چه خبر از من؟
از من خبر میگیری!؟
منی که مدت هاست در تو خودم را گم کرده‌ام
منی که با هر نفس کشیدنت، هوا برم می‌دارد
منی که با پلک زدنت، ذوق میکنم
و با خندیدنت عاشق!
میپرسی از من چه خبر!؟
منی که نمیتوانم از تو دل بکنم
منی که بخاطرت با دنیا میجنگم!
دوست داشتنی تر از جانم...
اگر من دیر کرد برایش شعر بخوان،
دوستش داشته باش،
و نوازشش کن،
تنها توئی دلخوشی من!
خیلی دوست دارد تو را من که ماند و...
***
 
امضا : Dilan

Dilan

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
8,485
امتیازها
47,836
مدال‌ها
21
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
نمیدانم چرا دوستت دارم هایم را نمیگویم...
شاید میدانم اما میخواهم با"نمیدانم"خودم را قانع کنم...
دلیلش مهم نیست، زیرا تو هرگز برایم تمام نمی‌شوی...
انقدر مینویسم از تو که روزی از غربت برگردی...
خدا را چه دیدی شاید یک روز آمدم و گفتم درد این دل بی درمان را...
اما میترسم انقدر دیر بیایم که نه احساسی مانده باشد و نه معشوق تنهایی...
من بی تو قطاری هستم که از مسیر نا امیدی باز نمی‌گردد...
میدانم دوستم نداری...
می‌دانم هرگز باز نخواهی گشت...
اما امید دارم به روزی که دستم به دستانت برسد...
میدانم آن روز از خوشحالی خواهم مرد...!
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dilan
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا