شاعر‌پارسی اشعار صنم نافع

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
شاخه ی سُست کودکی هایم، تبر از دستِ باغبان می خورد
سگِ ولگردِ کوچه شامش را ، از دهانِ پرندگان می خورد



نیمه شبها بخاری وُ نفت وُ خواهر کوچکم که توی خواب -

حرفها می زد وُ زمستان که سوزِ آن تا به استخوان می خورد



قصه هایی که مادرم می گفت از همان دیو گُنده وُ بد ذات

که همه بچه های ترسو را، حبس می کرد وُ نیمه جان می خورد



پدري كه فقيروُ مايوس از سكّه هاي مسافرانش بود

پدر لاغر وُ نحیفی که از مسیری حلال نان می خورد



در ميان همين شرايط بود ، كه شبي زندگي به خود لرزيد

غرق پس لرزه می شد آغوشم، تیردر قلبِ آسمان می خورد



چیزی از کودکی نفهمیدم ؟پدرم گیج وُ ساکت وُ زخمی

مادرم جیغ می زد وُ انگار خانه ی ما تکان تکان می خورد



کودکی های من پُر از خون شد،کودکی های من پر از درد است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
پیش چشمانت غزل ، راه ِ تعالی می شود

ذهن من درگیرِ یک عشق خیالی می شود



خانه ام حال و هوای سنّتی می گیرد و ُ

طاقچه جای گُل و ُ ظرف ِ سفالی می شود



طرح اندامت که دعوت شد به این تصویرها

هم نشین ِ پُشتی وُ زیلو وُ قالی می شود



مطمئن هستم که می خواهم تو را دیوانه وار

جمله هایم پیش تو اما سوالی می شود !



مطمئن هستم که می مانی ولی با هر نگاه

بی سبب توی دلم انگار خالی می شود



ترس های لعنتی عمریست همراه من اَند

می روی وُ زندگی حالی به حالی می شود !



دختر عاشق که می گفتی "صبورِ خانگیست "

بی تو از آواره های این حوالی می شود



کودکِ معصوم ذهنم باز عصیان می کند -

شاعری بی بند و بار وُ لا اُبالی می شود



ترس های لعنتی عمریست همراه من اَند

بی سبب توی دلم انگار خالی می شود
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
بابا مرا میان همین کوچه گم کن وُ

دعوام کن که کار بدی باز کرده ام

دعوام کن دوباره خودم را زمین زدم

بر روی پشت بامم وُ نزدیک نرده ام !



من هیچ وقت دختر خوبی نبوده ام

بی تو دویدم وُ خودم از جاده رد شدم

باعث شدم که باز دل تو بلرزد وُ

در آسمان هر کس وُ ناکس رصد شدم



مظلوم وُ کودکانه نگاهت که می کنم

شعری که می نویسم وُ افسوس می خورم

انگار که خودت شده ام توی آینه

می بینمت درون خودم، از تو می بُرم



دعوام کن دوباره خودم هم مقصرم

با این همه گرایش بی منطقم به غم

با این مدام بین غم وُ خنده رفتنم

تا آخر جنونِ غزل ، کاغذ وُ قلم



با این همه گرایش بی وقفه ام به تو

وقتی که قلب زندگی ام درد می کشد

وقتی که زجر می دهی ام ، ذهن خسته ام

تصویر های مثل تو از مرد می کشد



جادوی دستهای تو،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
نگرانی برای ماهی ها، نگرانی برای گُلدانت

مدتی می شود که بُغ کردی، در پسِ میله های زندانت


با خودت قهر کرده ای بیخود، لب به چیزی نمی زنی تا شب!

آرزویت شبیه مولاناست « کوه... آوارگی... بیابانت»



پله های حیات غمگین را، آب و جارو نمی کنی دیگر

عصر ها در محل نمی پیچد، عطر نعناع و سیب قلیانت



فیلمهایت همیشه تکراریست ، نقش هایش به هم نمی آیند

می رسی تا جنونِ تنهایی، باز هم در سکانس پایانت



در سکوت عرق فروشی ها، یاد عشق قدیم می اُفتی

میز را می زنی به هم، مستی! خنجری می خورد به وجدانت


شهر سردت عجیب ناامن است، کوچه هایش دروغ می گویند

نگرانی برای آدمها، نگرانی برای «تهرانت»


باز هم در شروع فصلی سرد ، قصه ها واژگون تر از قبلند

زندگی ّ تو شاعرانه شده ،بوی غم می دهد زمستانت
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
می خواهم اینگونه درمان شوم

نمی خواهم از او جدایم کنید

نفس ها ی مصنوعی بی رمق!

در آغوش دریا رهایم کنید

نیایید نا محرمان سمت من

که تمکین کنم تا ابد از غمش

مبادا خیالش شبی بشکند

اگر عاشقانه صدایم کنید

همه زخمها یادگاری اوست

نبندینشان ، تا که بهتر شوم

نمی خواهد اینگونه با عشق خود

تلاشی برای شفایم کنید

من آماده ام او صدایم کند

که بیرون بیایم از این قاب عکس

ببوسم حقیقی ترین عشق را

کنارش بمیرم ... دعایم کنید
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
تکیه گاهم نشدی،جور تو را باد کشید

بی کسی ذهن مرا تا غزلآباد کشید

فارغ از تلخی این برهه تاریخ شدم

آسمان صورت غمگین مرا شاد کشید

دست تقدیر ، در اندیشه ی حبس ابدم

روی پیشانی من یک زن آزاد کشید

آریایی شدم و باور افسانه مرا

تا اُبهّت کده ی سلسله ی ماد کشید

بیستون پیش من از کوه شدن کم آورد

زخم را روی تنم تیشه ی فرهاد کشید

نفت شد علت تحمیلی مُردن که مرا

جان به لب آمده تا خیبر و مرصاد کشید

قتل هر خاطره ، زنجیره ی رویایم را

تا شب حادثه دوم خرداد کشید

آخرین شعر من از بس که غمش سنگین بود

سنگ از درد درونمایه ی آن داد کشید
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
آمدم تا مرزهای بسته ى آغوش تو

تا لب دریای باران خورده ی خاموش تو

از شرابت بیشتر امشب برای من بریز

تا بگویم:" درد دارم می کشم " در گوش تو

اختیارم دست رویاهاست تا می پرورم

بـ ــوسه های سرد را روی تن بیهوش تو

کودکی پای برهنه توی این تصویر ها

می دود دنبال آن چشمان بازیگوش تو

بغض کردم بازهم اما دلیلش را نپرس

تا که بگذارم سرم را بی صدا بر دوش تو
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
چه فرق داشت ماجرا،اگر که آنچنان نبود؟

تو بودی و سکوت من،کسی میانِمان نبود

چه فرق داشت سرنوشت،اگر غمی نداشتیم

نشانه های یأس در نگاهِ آسمان نبود

از ابتدای داستان مرا دوباره خلق کن

پرىِ دلشکسته ای که چهره اش جوان نبود

غرورِ نحسِ ساحره که از نگاهِ آینه

قشنگ تر از او کسی هنوز در جهان نبود

چه فرق داشت اینچین نمی گذشت عمرِ ما

دقیقه های ناب در اسارتِ زمان نبود

نگاه کن که شعرها،تو را بهانه کرده اند

کسی شبیهِ تو در این زمانه جاودان نبود

به حکمتی بخند که همیشه درد می کشید

خدا برای جفتِمان،اگر چه مهربان نبود
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
زل بزن خوب به عکسم

چه در آن می بینی

من به تصویر در این قاب

شباهت دارم ؟

بی صدا مرده ام و توی خودم

دفن شدم

من از این مقبره ی سرد

رضایت دارم
 
امضا : Es_shima

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
روحیات شعری ام آشفته شد مجنون شدم

لای دفترهای من لیلا خودش را دار زد

خواستم مردانه از افسانه ها حذفش کنم

عادت ماهانه ام زن بودنم را جار زد
 
امضا : Es_shima

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا