عاشقانه‌ها عاشقانه‌های نیکی فیروزکوهی

  • نویسنده موضوع Maede Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 398
  • کاربران تگ شده هیچ

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا

در این تاپیک نوشته‌های خانم نیکی فیروزکوهی قرار داده می‌شود.
تاپیک اختصاصی‌ست.

[ کپی با نام نویسنده ]
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
طول كشيد تا بفهمم فرق است بين كسي كه وقت ندارد و كسي كه وقت براي من نمى گذارد. آموختم دوست داشته باشم، مهر بورزم، دلباخته باشم ولي براي خودم و وقتم بيش از احساسم ارزش قايل شوم. آموختم توقع و انتظار ديگران را در حد وقت و نيرويي كه براي من مى گذارند متوقف كنم.... و به فرزند خود نيز آموختم

نيكى فيروزكوهي
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
بايد عادت كنيم كه در دنيا به تعداد آدمهاي خوب، آدمهاي بد نيز وجود دارد. بايد به اين آگاهى برسيم كه اعتماد كردن خوب است ولي همواره ، و تاكيد مى كنم همواره احتمال سو استفاده و شكستنش هست. اگر به چنين سطحى از درك برسيم و از آدمها انتظار ارزش گذارى بر باورها و اصول (حتى) مبتدى انسان دوستى و يا رعايت حقوق فردي و اجتماعي همنوعان رانداشته باشيم ، آنوقت در واقع خودمان را از رنج شكست هاي پي در پي و از اندوه نفس گيري كه نزديك ترين ها دچارمان مى كنند رها كرده ايم.

نازنينم!
مرزها بسيار با ارزشند. بايد بياموزى فاصله هايي كه سلامت روح و روان تو را تضمين مى كنند را و به ديگران نيز نشان دهى ، مرزهايت كجا هستند.

نيكى فيروزكوهي
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دنیا محل بده بستونه عزیز!
من به زندگی با سلام و صلوات اعتقادی ندارم.
یک بار، دو بار، ده بار با حال خوبت به دیگران حال خوب می دی.
صد بار چشماتو می بندی و فرقی نمی کنه طرف با خودش و تو چند چنده عشق و صفا و صمیمیت رو نثارش می کنی.
هزار بار نگاه به غرورت نمی کنی، نگاه به ذاتت می کنی، نگاه به دوست داشتنت می کنی، نگاه به ارزش طرفت می کنی، نگاه به باورهات می کنی و پا پیش می گذاری.
بلاخره یک روز خود دنیا بهت می گه هوووی چه خبرته؟ خود دنیا می زنه به شونه ات و می گه دنیا کتاب داستان های خوب برای بچه های خوب نیست، بریز دور که از هر دستی بدی از همون دست پس می گیری!دنیا محل بده بستونه! برای یکی بمیر که حداقل یک ارزن برات تب کنه!

نیکی فیروزکوهی
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
اکثرِ ما ، شیفته ی اولین روز‌های آدم‌ها می‌شویم. اگر شخصیتی که اطرافیان ما بعد از چند روز ، چند هفته یا چند ماه نشان میدهند ، همان روز‌های اول بروز میدادند ، چه بسا که تعداد زیادی از ما نه تنها دل‌بسته نمی‌شدیم ، بلکه حتی طرف این آدم‌ها هم نمیرفتیم.
به این ترتیب هزینه‌های روحی ،روانی‌ و جسمی‌ که متحمل می‌شویم هم کاهش پیدا می‌‌کرد. شاداب تر بودیم. خوش اخلاق تر. کمتر قرص خواب استفاده می‌‌کردیم. کمتر سیگار می‌‌کشیدیم. کمتر فحش و ناسزا نثار در و دیوار و دنیا می‌‌کردیم ....
براستی چرا ، چرا ، چرا ، چرا از تجربه‌ها درس نمی‌گیریم و باز از همان روز‌های اول به همه اعتماد می‌کنیم ؟؟؟ چرا؟؟؟؟

نيكى فيروزكوهي
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
تو حرف می زنی
و چشمهایت مرا می برند به دشتهای سبز
می نشانی ام بر اسبی وحشی
می تازانیم تا نزدیکی صدای آب
می نشینی میان بوته های بابونه
تو حرف می زنی
و من در صدایت هزاران چیز زیبا کشف می کنم
شکفتن شکوفه های یاس را
بازگشت پرستوهای مهاجر به خانه را
صدای برخورد آرام سنگی کوچک روی سطح آب را
حرف بزن
تا چمدان هجرتم به سرزمین قلب تو را ببندم
حرف بزن
تا بی محابا قلبم، وطنم را به نامت بزنم
حرف بزن
تا کهکشانی از نگفته ها ، در قلمم جاری شود
حرف بزن
تا پیشانی ام بر دامنت به خوابی خوش فرو رود
حرف بزن
تا دستانم قربانیان ابدی نوازشی یک جانبه باشند
حرف بزن
تا ایمان بیاورم به فصلی سبز
به رهایی هر چه پرنده از قفس
به زندگی دوباره پس از مرگ های مکرر
حرف بزن تا ایمان بیاورم
به تو
به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
می خندد
و من متقاعد می شوم
جهان در فنجانی قهوه
کنار کسی که دوستش داری، خلاصه می شود

نیکی فیروزکوهی
افرا در باد/ نشر مایا
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
در جهانی خالی از صدای تو
نه پرنده ای روی شاخه درخت خانه می خواند
نه شر شر باران گوش گلهای شمعدانی بهار خواب را کر می کند
نه خنده رهگذری در کوچه می پیچد
نه سحرگاهان، الله اکبر مادر از خواب بیدارم می کند
جهانی خالی از صدای تو
مرا می برد به جهانی خالی از زندگی
به سکوت
به شب
به بودنی شبیه نبودن.... همانقدر نا مفهوم .... همانقدر مبهم .... همانقدر تلخ

نیکی فیروزکوهی
افرا در باد/ نشر مایا
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
بگذار این شهر را
با تمام کوچه ها
با تمام خانه ها
با تک‌ تک‌ پنجره هایش
خراب کنند
روزی از زیر آوار
از زیرِ آرزو‌های به خاک نشسته
از کنجِ همه ی نبودن‌ها و نداشتن ها
بر میخیزم
شهری می‌‌شوم
پر از کوچه‌های شاد
پر از خانه‌های رنگ به رنگ
پر از پنجره‌هایی‌ که بی‌ پرده زیباترند
حضوری می‌‌شوم بی‌ پروا
که غوغایِ شرقی‌ چشمانش
ویران کند
خوابِ آنان را که
برای فتحِ آرزو هاشان
یک شهر را در خیالِ ناپاکِ خود محو می‌‌کنند

نيكى فيروزكوهي
پرنده اي كه از بام شما پريد /نشر مايا
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
گاهی‌ دلم می‌‌خواهد برای فرزندم حرفی‌ ، خاطره ای، چیزی بگویم که احساس کند خوشبخت است. دنیا را زیبا ببیند. آدم‌ها را دوست داشته باشد. بی‌ پروا شاد باشد. بی‌ پروا بخندد. بی‌ پروا خودش باشد. بعد یادم میاید من فرزندِ جنگم. یا خودم با زندگی‌ جنگیده‌ام یا زندگی‌ با من . یادم می‌‌آید بوی خونِ اخبارِ ساعت هشت، از شیشه ی تلویزیون ردّ شده به اتاق مان رسیده است. یادم می‌‌آید از کودکانِ آواره‌‌ای که صدایِ گریه‌شان در هیچ روزنامه‌ای چاپ نمی‌‌شود. یادم می‌‌آید آدم بزرگ‌هایی‌ مثلِ من، چه بیرحمانه، کودکی او را به توپ بسته اند . یادم میاید در این روز‌های زخمیِ خونبار ، سکوتِ پر هراسِ من صداقتِ بیشتری دارد از وعده‌های بی‌ اعتبار .
در روزگاری که دنیای کودکان زودتر از خانه هاشان خراب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا