متون و دلنوشته‌ها ▪|هدآیت|▪

[༆ALN]

چیزی که وحشتناک بود حس می‌کردم نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می‌کردم.

- #صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

کاغذ و مداد را برداشتم, میخواهم بنویسم, نمیدانم چه؟
یا اینکه مطلبی ندارم و یا از بس که زیاد است نمیتوانم بنویسم.
این هم خودش بدبختی است ... "

- #صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

زندگی من بنظرم همانقدر غیرطبیعی، نامعلوم و باورنکردنی می‌آمد که نقش روی قلمدانی که با آن مشغول نوشتن هستم
گویا یکنفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده ،اغلب به این نقش که نگاه میکنم مثل اینست که بنظرم آشنا می‌آید، شاید برای همین نقش است...
شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن میكند..."

#صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

هیچ گاه درک نکردم
چرا کافری که بیمار میشود ،
دچار عذاب الهی شده ...
و مسلمانی که بیمار میشود ،
دچار آزمون الهی ...
مرض که یکیست !

- #صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﯿﺘﺮﺳﻨﺪ،
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻤﺞ ﺧﻮﺩﻡ...!

- #صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

‏از دور ریختن
عقایدی كه به من تلقین شده بود،آرامش مخصوصی
در خودم حس میكردم ..."

- #صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

دنیا دمدمی است، دو روز دیگر ماها خاک می شویم. چرا سر حرف های پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟
چیزی که می ماند همان خوشی است، وقت را باید غنیمت شمرد. باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد!

#صادق_هدایت​

 

[༆ALN]

برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور کنند یا نکنند !
فقط می ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم.

- #صادق_هدایت ☁️​

 

[༆ALN]

«دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم؛کلی خندیدم!»

#صادق_هدایت✨​

 

[༆ALN]

روزها و شبها مثل کلیشه هایی که قبلا تهیه شده باشد می گذرد.
بسیار گند.
بسیار احمقانه.

#صادق_هدایت​