مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[Es_shima]

دستی به نشانه‌ی کمک نیست؛ تو هم دیگر نگرد.
آن دست هم برای زخمی از پشت است و درد...

 

[زینب میشی]

دردا که کسی صدای قلبم نشنید

وقتی که شکست کسی به دادم نرسید

 

[Es_shima]

دارم که از این زندگی سر ریز می‌شوم..
آهسته، خسته، خُرد و ریز ریز می‌شوم.

 

[زینب میشی]

مرگ بر این زندگی که ز رو خوب ز تو می گویند

پشت سر گوشت تو را زنده خلالی به دندان جویند

 

[Es_shima]

دیگر نمانده هیچ نایی، خسته‌تر گشتم...
پیدا نکردم هیچ خوبی، هرچه که گشتم

 

[زینب میشی]

مهربانا رسم دنیا بی وفائیست نرنج

هر که آمد رنج دید و بی وفایی تا برفت

 

[Es_shima]

تا بخواهی دور خود، بشناسی عوض شده...
هم‌دل و مرهم رازهایت چه زود، مرض شده!

 

[زینب میشی]

هر شب و هر روز یادت بیقرارم میکند

نیستی اما خاطراتت پیرِ پیرم میکند

 

[Es_shima]

در تب و تاب جهانی؟! بنشین! دیگر مباش...
دل خوشم روزی که گویند آفرین! دیگر مباش...

 

[sin.r]

شب که شود اشک بر بام خوابم می رسد
با تک تک خاطراتت به سراغم می رسد
خاک قاب عکس کهنه ات گل می شود
باز هم سد صبرم از یادت ‍‍‍‍‍‍بر می شود