کامل شده مجموعه اشعار شکوه لحظه ها | زینب میشی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
بطن مادر

کاش از روز اول چشمهایم بسته بود
یا که دیوار دلم مخروبه نبود

کاش از اول بی دل و دیوانه وار
مهر دل بر خانه ی همسایه نبود !

کاش کوچه ی دل بن بست بود
کاش می شد چشم بست و زنده بود

کاش می شد زندگی کرد عمر را ؛
یا مرا مادر ز بطن زاده نبود !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تب تلخ

تب به جانم ریشه کرده ، تبِ تلخ گناه
این چه حس است خدایا؟ مرا باز رهان

گر نگیری تو دستم در این وانفسا
چه پریشان بمانم در این بار گناه !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
راه و بیراه

راه ز بیراهه مرو جانا به بن بست میرسی
راه که نزدیکتر است چو روی زود میرسی

من ز بیراهه گذشتم بدیدم ثمرش
تو ز بیراه مرو تا به مقصد برسی
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
اشرف مخلوق

شهر زندان شد میان واژه ی بود و نبود
کاش بودی تا ببینی هر کسی آدم نبود

هر کسی لایق نبودش بهر جان
اشرف مخلوق کاش آدم نبود
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
دلتنگ

وقتی دلتنگ توام میل سخن نیست مرا
جان ز تن بیرون ، کفن نیست مرا

کاش بودی تا بدانی بی تو حالم چه بد است !
روزگارم چون شب و باغ و چمن نیست مرا
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
درهم

تا شدم دور ز تو ؛ زندگی ام درهم ریخت
تو خدای دورمی بی تو چرا بندگی ام درهم ریخت

تا برفتی ز برم غم به دل لانه گزید
تو نبودی که شبی سادگی ام درهم ریخت
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
صبح

صبح را با سلام بر روی ماهت دل انگیز میکنم
واژه ی عشق را با وجودت روح انگیز میکنم

تا به پایت می نوازم ساز و نوای عشق را
دی را چون بهاران به نامت شور انگیز میکنم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
تا بودی

تا تو بودی کِی مرا آوارگی در شب بود !
کِی مرا بی خوابی و آشفتگی در تب بود؟


تا تو بودی شام تاری بر دل زارم نبود
بی کسی و بی نشانی در روزگارم نبود
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
این روزها ...

زندگی سخت شده این روزها
دوستی چند رنگ شده این روزها


نه صداقت به کلام هست نه ایمان در دل
نه رفاقت به کسی هست نه وفا اندر دل
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
پر از ...

من پر از نفرتم ، تو پر از کینه و رشک
تو پر از حسرتی ، من پر از ناله و اشک


بی ثمر بود مرا عمر به تکرارِ گناه
و تو را وسوسه آلود به اصرار ؛ تباه !
 
امضا : زینب میشی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا