داستان کوتاه داستان آواز خواندن خروس

  • نویسنده موضوع masome_a
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 500
  • کاربران تگ شده هیچ

masome_a

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/12/17
ارسالی‌ها
689
پسندها
7,780
امتیازها
24,673
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.

روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین ب هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.

شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.

خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!
 
امضا : masome_a

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا