دیالوگ نویسی دیالوگ‌های دو نفره | نگاه آریا کاربر انجمن یک رمان

[crazy.angel]

اسم مجموعه: شب رنگ ها
نویسنده: negah.arya


+ میشه برم؟؟
- کجا؟
+ تو قلبت..!
- نه
+ چرا
- چون ی آدم نمیتونه بره جایی که هست ..

 

[crazy.angel]

_ به چی فکر میکنی؟؟؟
+ به تو چه...!
- ام .. خوب باشه !
+ البته اون "چه" آخرشو پاک کن

 

[crazy.angel]

- از دوستی باهات خسته شدم
+یعنی کات کنیم
- نه یعنی پاشو بریم محضر عقدت کنم...

 

[crazy.angel]

+من جواب دورت بگردم پیدا کردم.
- چیه ؟؟؟
+ بگو دورت بگردم تا بگم.
- دورت بگردم
+من یه دور بیشتر.

 

[crazy.angel]

- سردت ؟!
+ نوچ.
-مطمئنی سردت نیست !؟!
+اره ..
- یعنی واقعا سردت نیست ؟؟
+ نه چرا هی میپرسی ؟؟؟!
_ آخه ... ,میخام بغلت کنم

 

[crazy.angel]

+ شهر ؟
- تهران!تو چی نوشتی ؟
+تبریز ..
- ۱۰ امتیاز بده!
+ از دوست داشتنی ها ؟؟
- تو ../
+ پنج امتیاز بده\\

 

[crazy.angel]

ویویان: دیر کردی!
ادوارد لوئیس: تو خیره کننده ای …
ویویان: بخشیدمت!

 

[crazy.angel]

عطا: دیدی این ماشین مسابقه‌ ای ها رو که با سرعت میرن، یهو ترمز می کنن و دور خودشون می گردن؟
معصومه: آره!
عطا: اون جوری دورت بگردم …!

 

[crazy.angel]

مریم: من مال هیچ کس نیستم، مال خودمم نیستم!
پاشا: چه خوب، پس مال من باش …

 

[crazy.angel]

رویا: می‌دونی همه فکر می‌کنن اگه حس واقعی شون رو نشون بدن همه چی به هم می ریزه.
هیچ کس حرف دلش رو راحت نمی ‌زنه، خوب اگه نمی ‌خواد می ‌تونه همون شب اول، همون لحظه اول بیاد و بگه …

استاد: فکر نمی ‌کنی آدما واسه مخفی کردن احساس شون دلیل دارن؟

رویا: دلیل شون از هم دورشون می ‌کنه، چه دلیلی از عشق مهم تره!