شاعر‌پارسی اشعار هومن ذکایی

  • نویسنده موضوع Mobina.yahyazade
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 478
  • کاربران تگ شده هیچ

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
796
پسندها
3,662
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شبِ خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابرِ سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهائی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد ، شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه‌ی نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصّه‌ی دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه‌ی دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غم های خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
من درخت سبز بختم با تو ای باغ بهاران
ای همه آبادی من از تو ، ویرانت نبینم
آه ... ای سنگ صبورم ،کوه سرسخت غرورم
خسته و سرگشته همچون باد ، حیرانت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
796
پسندها
3,662
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
ای عاشقان! ای عاشقان!
گلایه دارم از جهان
نامردمی از هر کران
آتش به دل ها می زند
همچون زمین و آسمان
ستاره های خون چکان
سنگ مصیبت هر زمان
بر سینه ی ما می زند
***
دنیا به کام اهل ناز
ما بی دلان اهل نیاز
این قلب خونین باغ ما
داغ شقایق داغ ما
ما خسته از رنگ و ریا
با درد هر داغ آشنا
این آسمان را پر فروغ
روی زمین را بی دروغ
خالی ز کین می خواستیم
نیک و نوین می خواستیم
زیباترین می خواستیم
کی این چنین می خواستیم
***
روزی که قلب این جهان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا