شاعر‌پارسی اشعار مریم ترنج | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع ماهی قرمز؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 83
  • کاربران تگ شده هیچ

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,120
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
با گیس‌های بریده هم می‌شود خوشبخت شد
این را مادر کف دستم نوشت
وقتی رخت‌های سیاهش را چنگ می زد
و می‌خندید به پیشانی نیمه ‌سوخته ‌ام
به سینه‌ ام که مرغ ماهی ‌خواری به آن منقار می ‌کوبد
به سرم که تیر می‌کشد
برای سربازهایی که کلاغ‌ پراز چشم ‌هایم پریدند
و در گورهای دسته‌جمعی گم شدند
گفتم:
در چشم‌هایم شمع بکارم
تا زیبایی جهان را بهتر ببینم.
خودم را دیدم
که روی آب برای مرغ‌های ماهی‌خوار می خندم
مادرم را دیدم
به بازویم طلسم بست
به گردنم نعل اسب
به سینه‌ ام ورد
و فوت کرد به زیبایی جهان !
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,120
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2

گیرم خانه ام را عوض کردم
خیابانم را
شهرم را
گیرم از این جا رفتم به زیباترین جای جهان
عکس تو را که نمی شود با خود نبرد !
گیرم عکس تو را هم بردم
با این زخمی که بر دلم مانده چه کنم؟
با تو که مثل جرقه ای آتش به جان جنگل می اندازی!
تو همیشه بوده ای .
همین که هر که زنگ می زند
هُری دلم می ریزد
همین که هر که از دور می آید
فکر می کنم تویی
همین که هر وقت زندگی روی تلخش را نشان می دهد
می فهمم باید بیشتر عاشقت باشم.
هر جای دنیا که بروم
تو ایستاده ای پشت در
و صدای نفس هایت گواهی می دهند
زمین دارد عاشقانه می چرخد
و یک شاخه گل برای مردن کافی است.
 
امضا : ماهی قرمز؛

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,120
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
دست روی هر چه گذاشتم داغ بود
حتی چکمه های پدر زیر آن همه برف
حتی لبخند های تو کنار زاینده رود
که روز به روز آب می رفت
و خواب را از این چشم خراب می گرفت .
دست روی هر چه گذاشتم
چکمه های پدر بود
با بوی گریه و عرق و صدای عمو برفی
که آرامش را از کوچه های بالای شهر می گرفت.
زاینده رود همین طور بگذار برود
برود به درک !
برود به اسفل السافلین !
که آب از روی پدر رفت
خوابت خوش مریم
نقش جهان دارد سنگ میخ ها را به سینه می زند
و تو شبیه رقاصه ها قلبت را جا گذاشته ای
جایی زیر کفش های پدر
که این روز ها باید به میخ اویزان شوند .
 
امضا : ماهی قرمز؛

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 0, مهمان: 2)

عقب
بالا