شعر مجموعه شعر از قورباغه ها|عرفان کاربر انجمن یک رمان

ErfanWrite · 31/1/22

اتو/بوس به راه افتاد
من مثل همیشه جاماندم
کا/بوس ادامه دارد

ErfanWrite · 31/1/22

موبایلم زنگ میزند
در زنگ زده را باز میکنم
اما تو نمی آیی

ErfanWrite · 31/1/22

از روزهای خط زده ی تو دفترم
تا حرفهای تو که تیر میکشد سرم
دارد سوال میشود از من؛بگو چرا؟
انگار کرده ام همه را من مقصرم

ErfanWrite · 31/1/22

قورباغه هایم را قورت میدهم
آبگیر را سر میکشم
و مرگ را به انتظار میمانم

ErfanWrite · 31/1/22

در میان برف های دیماه
آرام و بی صدا
لحظه هایم ورق میخورند

ErfanWrite · 31/1/22

لزج و چندش آور
زندگی را لمس می کنیم
همانطور که تن قورباغه ی آبگیر را

ErfanWrite · 31/1/22

دارند که دو خسته به بن بست میرسند
از بود رد شدند و به نا هست میرسند
در فال سرنوشت یکی شان نوشته است:
در لحظه ای که هیچ نبودست میرسند

ErfanWrite · 31/1/22

نامها را مرور میکنم
نامه ها را ورق میزنم
اما از تو نشانی نیست

ErfanWrite · 31/1/22

سپیدترین عاشقانه هستی
با عطر اردیبهشت
و طعم شیرین خیال

ErfanWrite · 1/2/22

قندی هستم که در دل تو آب شده
چشمی هستم که پیش تو خواب شده
با این همه باز هم غمگینم
یک قورباغه که غرق مرداب شده