INFP میانجی | INFP

[برن اوت؛]

infp استرس گرفتن بعد از دفاع کردن درباره موضوعی که حق هم باهاشون بوده.

 

[برن اوت؛]

هیچوقت نذار infp حس کنه که هیچکس خوشحالش نمیکنه، چون اون از این مسئله متنفره.

 

[برن اوت؛]

؛ infp به ما یاد می‌ده که درسته گاهی خیلی خسته ایم، اما مراقبت از کسایی که دوستشون داریم باعث می‌شه یکمم شده حالمون بهتر شه <٤

 

[برن اوت؛]

+ خوشبختی یعنی تو زندگیت یه Infp داری که به همه ی حرف هات که به نظر بقیه حتی ارزش شنیدن هم نداره گوش میکنه و طوری همه زوایا روحت رو میبینه که خودت رو بعد اون واقعا دوست داشتنی میبینی.

 

[برن اوت؛]

یکی که میدونه اونا با تو دشمنی میکنن و پشتت بد میگن ولی هنوزم باهاشون میچرخه فقط چون با اون خوب رفتار میکنن
infp : i got a bad feeling ‘bout you .

 

[برن اوت؛]

به عنوان یه Infp
یه وقتایی واقعا نیاز دارم تنها بشینم و گریه کنم .

 

[برن اوت؛]

*یه Infp میتونه بدون آب و غذا زنده بمونه ولی بدون کراش های خیالیش کارش حتما تمومه.

 

[برن اوت؛]

وقتی یه ذهن خوان به Infp نگاه میکنه : یعنی واقعا نصف زندگیش رو فقط اورثینک میکنه؟

 

[برن اوت؛]

یکی: خب دیگه چه خبر؟
ـ INFP : ذهنش(بگم هیچ والا خبری نیست یا بگم سلامتی؟) هیچی.

 

[برن اوت؛]

˚ از طرف یه infp :
میدونی چه حسی داره وقتی ذهن خودت، خودت رو عذاب بده؟