ARYA-T نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 15/5/23 ارسالیها 39 پسندها 294 امتیازها 1,023 مدالها 4 سطح 2 24/6/23 نویسنده موضوع #1 شعرهایی که با حرف د آغاز میشوند. در عشق تو از بس که خروش آوردیم دریای سپهر را به جوش آوردیم چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
شعرهایی که با حرف د آغاز میشوند. در عشق تو از بس که خروش آوردیم دریای سپهر را به جوش آوردیم چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
فلورا. کاربر سایت کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,939 پسندها 4,216 امتیازها 24,473 مدالها 17 سطح 13 24/6/23 #2 دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری امضا : فلورا.
فلورا. کاربر سایت کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,939 پسندها 4,216 امتیازها 24,473 مدالها 17 سطح 13 24/6/23 #3 دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی امضا : فلورا.
m.sina کاربر سایت کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,033 پسندها 6,195 امتیازها 33,273 مدالها 16 سطح 13 28/6/23 #4 فلورا. گفت دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی کلیک کنید تا باز شود... دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم امضا : m.sina
فلورا. گفت دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی کلیک کنید تا باز شود... دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم
m.sina کاربر سایت کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,033 پسندها 6,195 امتیازها 33,273 مدالها 16 سطح 13 28/6/23 #5 فلورا. گفت دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری کلیک کنید تا باز شود... دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار امضا : m.sina
فلورا. گفت دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری کلیک کنید تا باز شود... دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
فلورا. کاربر سایت کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,939 پسندها 4,216 امتیازها 24,473 مدالها 17 سطح 13 1/7/23 #6 m.sina گفت دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار کلیک کنید تا باز شود... در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم چیزی که میان تو و من نیست غریبی است صد بار تو را دیدهام ای غم به گمانم؟ امضا : فلورا.
m.sina گفت دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار چون او برفت رفت به یکبار هر چهار گویند صبرکن که بیاید نگار تو آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار کلیک کنید تا باز شود... در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم چیزی که میان تو و من نیست غریبی است صد بار تو را دیدهام ای غم به گمانم؟
فلورا. کاربر سایت کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,939 پسندها 4,216 امتیازها 24,473 مدالها 17 سطح 13 1/7/23 #7 m.sina گفت دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم کلیک کنید تا باز شود... دستِ فردای قصه را رو کن روشنم کن چگونه می میرم حافظ از جام عشق خون می خورد من هم از جام شوکران خوردم امضا : فلورا.
m.sina گفت دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم کلیک کنید تا باز شود... دستِ فردای قصه را رو کن روشنم کن چگونه می میرم حافظ از جام عشق خون می خورد من هم از جام شوکران خوردم
FakhTeh مدیر ارشد + مسئول فنی پرسنل مدیریت مدیر ارشد تاریخ ثبتنام 29/1/20 ارسالیها 3,943 پسندها 41,645 امتیازها 71,672 مدالها 36 سطح 38 25/7/23 مدیرکل #8 دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد که این ویرانه مدت هاست محتاج مَرِمَت هاست... -سجاد سامانی امضا : FakhTeh
FakhTeh مدیر ارشد + مسئول فنی پرسنل مدیریت مدیر ارشد تاریخ ثبتنام 29/1/20 ارسالیها 3,943 پسندها 41,645 امتیازها 71,672 مدالها 36 سطح 38 25/7/23 مدیرکل #9 دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی امضا : FakhTeh
m.sina کاربر سایت کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,033 پسندها 6,195 امتیازها 33,273 مدالها 16 سطح 13 5/8/23 #10 FakhTeh گفت دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی کلیک کنید تا باز شود... دل میرود و دیده نمیشاید دوخت چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت پروانهٔ مستمند را شمع نسوخت آن سوخت که شمع را چنین میافروخت امضا : m.sina
FakhTeh گفت دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی کلیک کنید تا باز شود... دل میرود و دیده نمیشاید دوخت چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت پروانهٔ مستمند را شمع نسوخت آن سوخت که شمع را چنین میافروخت