- تاریخ ثبتنام
- 13/1/21
- ارسالیها
- 1,807
- پسندها
- 24,380
- امتیازها
- 44,573
- مدالها
- 37
- سن
- 19
سطح
28
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #21
بعد از این جملهای که لرزان از دهان یکی از آن موجودات رنگ عوض کن بیرون آمد؛ همهی گیاهان در هم لولیدند. ساقههایشان سفت و سخت در هم گره خوردند و سپس، با سرعت به سمت پایین، روانه شدند. هدفشان درست جایی بود که من با لب و دهنی خونی و موهایی آشفته، نشسته بودم.
قبل از آنکه اتفاقات را تحلیل کنم، نگاهم به موجودات رنگ عوض کن، دوخته شد. قسم میخورم در ثانیه همهی رنگها روی پیکرشان نقاشی میشد. حرارتی غیرقابل وصف از جانبشان به سویم روانه شد و نعرهام، حنجرهام را سوراخ کرد.
این کابوس، خودِ جهنم بود! تمام پوستم شروع به سوزش و آب شدن کرد. قبل از آنکه از شدت درد و آتشی که به جانم افتاده بود، بیهوش شوم؛ ساقهی کلفت گیاهان را دیدم که مستقیم به سمتم آمدند.
سینهام را سوراخ کردند و با پنجههایشان،...
قبل از آنکه اتفاقات را تحلیل کنم، نگاهم به موجودات رنگ عوض کن، دوخته شد. قسم میخورم در ثانیه همهی رنگها روی پیکرشان نقاشی میشد. حرارتی غیرقابل وصف از جانبشان به سویم روانه شد و نعرهام، حنجرهام را سوراخ کرد.
این کابوس، خودِ جهنم بود! تمام پوستم شروع به سوزش و آب شدن کرد. قبل از آنکه از شدت درد و آتشی که به جانم افتاده بود، بیهوش شوم؛ ساقهی کلفت گیاهان را دیدم که مستقیم به سمتم آمدند.
سینهام را سوراخ کردند و با پنجههایشان،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش