- تاریخ ثبتنام
- 13/1/21
- ارسالیها
- 1,807
- پسندها
- 24,380
- امتیازها
- 44,573
- مدالها
- 37
- سن
- 19
سطح
28
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
پشت سرم به زمین اصابت میکند و برخلاف انتظارم هیچ دردی عصبهایم را به آتش نمیکشد. روی زمین کشیده میشدم و حتی قدرت ناله هم نداشتم. تکانهای شدیدم متوقف میشوند و محو چیزی میشوم که چشمهایم نشانم میداد. بُهت تنها کلمهای بود که میتوانم به این لحظهام نسبت دهم. بیحرکت به سقف شیشهای بالای سرم زل میزنم. عضلات بدنم خشک شده و حتی قادر به پلک زدن هم نبودم.
حیرت معنایش چیست؟ هرچه هست من آن معنا را ضرب در هزار میکنم و توصیف حالم میذارم. مردمکهای گشاد شدهام بدون اختیار من به بالای سرم دوخته شده و آب دهانم گوشه و کنارهای ریشم را خیس کرده بود.
- خوب به بالای سرت نگاه کن. اینجا نگین سیزدهه! جایی که مصلح و مفسد دست به دست هم دادن تا ازش محافظت کنن.
پرندگان از بزرگ و کوچک دور گردیای...
حیرت معنایش چیست؟ هرچه هست من آن معنا را ضرب در هزار میکنم و توصیف حالم میذارم. مردمکهای گشاد شدهام بدون اختیار من به بالای سرم دوخته شده و آب دهانم گوشه و کنارهای ریشم را خیس کرده بود.
- خوب به بالای سرت نگاه کن. اینجا نگین سیزدهه! جایی که مصلح و مفسد دست به دست هم دادن تا ازش محافظت کنن.
پرندگان از بزرگ و کوچک دور گردیای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش