مشاعره مشاعره با حرف ع

[ملکه جهنمی❄]

عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند

عشق می نازد بحسن و حسن می نازد بعشق
آری آری این دو معنی عاشق یکدیگرند

عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی اتشی افروخته

 

[فلورا.]

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم / زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما / کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

 

[ملکه جهنمی❄]

عمر بگذشت به بیهودگی و بلهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

 

[m.sina]

عمر بگذشت به بیهودگی و بلهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

عشق کفاره ی یک لحظه نگاه است فقط
مثل افتادن از چاله به چاه است فقط

بار فریاد و فغانش به دلت می افتد
اوج ظاهر شدنش در دو سه آه است فقط

 

[ملکه جهنمی❄]

عشق یعنی همچو محمد پای راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

 

[Delaram*☆♡]

عشق یعنی همچو محمد پای راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته سودا نهاد

 

[ملکه جهنمی❄]

عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته سودا نهاد

عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون

 

[فلورا.]

عشقا تو سلیمان و سماع است سپاهت
رفتند به سوراخ خود از بیم تو موران

 

[ملکه جهنمی❄]

عصر جمعه دختری ست که
دلتنگ می شود، غروب می‌گیرد

 

[فلورا.]

عالمی طعنه زد به نادانی
که بهر موی من دو صد هنر است

چون توئی را به نیم جو نخرند
مرد نادان ز چارپا بتر است