- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 758
- پسندها
- 5,122
- امتیازها
- 22,273
- مدالها
- 15
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #11
دست از کار کشیدم و پشت سرم را به لبه وان تکیه دادم. گریه امانم را گرفته بود.
- حتی نمیتونم نفرینت کنم، عزیز من! چرا رفتی؟
گریهام به هقهق تبدیل شد. آب سرد تا نصف وان بالا آمده بود. سرمای آب به همه بدنم نفوذ کرده و لرز گرفته بودم.
- اول ژاله، حالا تو، دیگه طاقت جدایی ندارم، من این تنهایی رو که اسمش زندگیه تموم میکنم.
سرم را از لبه وان بلند کردم. گریهام را کنترل کرده و چند نفس عمیق کشیدم. باید قدرت تمام کردن پیدا میکردم. تیغ لرزان را روی مچم گذاشتم، برای ثابت بودن فشار را بیشتر کردم و کشیدم. سوزش زخم و گرمای خون مطمئنم کرد که دیگر تمام میشود. با خیال راحت سرم را به لبه وان تکیه دادم و به سقف خیره شدم.
- دلم تنگ شده عوضی! خیلی تنگ، من آغوشت رو میخوام، نوازش انگشتهات رو وقتی تو موهام...
- حتی نمیتونم نفرینت کنم، عزیز من! چرا رفتی؟
گریهام به هقهق تبدیل شد. آب سرد تا نصف وان بالا آمده بود. سرمای آب به همه بدنم نفوذ کرده و لرز گرفته بودم.
- اول ژاله، حالا تو، دیگه طاقت جدایی ندارم، من این تنهایی رو که اسمش زندگیه تموم میکنم.
سرم را از لبه وان بلند کردم. گریهام را کنترل کرده و چند نفس عمیق کشیدم. باید قدرت تمام کردن پیدا میکردم. تیغ لرزان را روی مچم گذاشتم، برای ثابت بودن فشار را بیشتر کردم و کشیدم. سوزش زخم و گرمای خون مطمئنم کرد که دیگر تمام میشود. با خیال راحت سرم را به لبه وان تکیه دادم و به سقف خیره شدم.
- دلم تنگ شده عوضی! خیلی تنگ، من آغوشت رو میخوام، نوازش انگشتهات رو وقتی تو موهام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش