آموزشی هر شب یک کلمه! | Night Word

  • نویسنده موضوع Raha~r
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 435
  • کاربران تگ شده هیچ

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
Transpire
(verb)

معنا:
تِرَنس‌پایِر فعلی است که معمولا به طور مستقیم در جمله به کار نمی‌رود و از قالب‌های رایج‌تر transpire that… / if it transpires that استفاده می‌کند که این هر دو به معنای «معلوم شدن» یا «رخ دادن» است.

مثال:
It transpired that the gang had had a contact inside the bank
معلوم شد که این باند در داخل بانک رابط داشته است.

This story, it later transpired, was untrue
بعدا معلوم شد که این داستان نادرست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12

Wherewithal
(noun)

معنا:
وِرویدال پول، چیزها یا مهارت‌هایی هستند که برای انجام کاری به آن نیاز دارید. این لغت اغلب در ترکیب the wherewithal (to do something) استفاده می‌شود.

مثال:
They lacked the wherewithal to pay for the repairs
آنها فاقد امکانات لازم برای پرداخت هزینه تعمیرات بودند
***
News reports suggest that the company does not have the wherewithal from investors to prevent a buyout
گزارش های خبری حاکی از آن است که این شرکت از سرمایه‌گذاران...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Raha~r

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
Slough
(verb )

معنا:
اِسلاف فعلی است به معنی از دست دادن و دور انداختن و اغلب به صورت slough something off دیده می‌شود

مثال:
The snake sloughs its skin several times a year
مار چندین دفعه در سال پوست خود را دور میندازد.
***

Slough off dead skin cells by using a facial scrub
با استفاده از اسکراب صورت، سلول‌های مردۀ پوست را از بین ببرید.

دانستنی:...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
archetype
(noun)

معنا:
«آرکی‌تایپ» یا کهن‌الگو به کسی یا چیزی گفته می‌شود که نمونۀ کاملی است. همچنین کلمه‌ای برای الگو یا مدل اصلی است که حکم قالب اصلی را دارد و چیزهای دیگر در آن زمینه نمایش یا کپی از آن هستند.

مثال:
The young business owner is the archetype of the successful entrepreneur
صاحب کسب و کار جوان نمونۀ یک کارآفرین موفق است.
***
She is the archetype of an American movie star
آن دختر نمونۀ یک ستارۀ سینمای آمریکایی است.

دانستنی:
Archetype از ترکیب فعل یونانی archein (به معنای «شروع کردن» یا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] melin f

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
Zoomorphoric
(adjective)

معنا:
زو.اُمورفیک صفتی است که به معنای «دارای شکل حیوانی» است.

مثال:
Using cookie cutters, the children made zoomorphic treats to bring to the bake sale
کودکان با استفاده از قالب‌های شیرینی، خوراکی‌هایی به شکل حیوانات درست کردند تا به جشن فروش نان بیاورند.

دانستنی:
Zoomorphic از لغت zôion به معنی "حیوان" و -morphic، صفتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] melin f

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
Minion
(noun)

معنا:
یک مینیون فردی است که قدرتمند یا مهم نیست و در عوض از دستورات یک رهبر یا رئیس قدرتمند اطاعت می‌کند.

مثال:
While I was waiting to see him, a minion brought me some tea
در حالی که منتظر دیدن او بودم، یک مینیون برایم چای آورد.
***
The kingpin has a group of minions to run errands
کینگ‍‌پین گروهی از مینیون‌ها را برای انجام امور دارد.

دانستنی:
مینیون از فرانسوی میانه می‌آید و با لغت filet mignon (فیلۀ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
13,922
امتیازها
36,873
مدال‌ها
45
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
inamorata
(noun)

معنا:
ایناموراتا کلمه‌ایست که برای زن عاشق و یا معشوقۀ زن به کار برده می‌شود.

مثال:
His new inamorata is a 22-year-old mannequin named Jennifer
معشـوقۀ جدید او یک مدل 22 ساله به نام جنیفر است.
***

My inamorata
دلبر من

دانستنی:
Inamorata از لغت ایتالیایی innamorata گرفته شده که خودش از فعل ماضی مؤنث innamorare...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~r
عقب
بالا