دفتر شعر دفتر شعر کاربر Ayan❁

  • نویسنده موضوع FakhTeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 532
  • کاربران تگ شده هیچ

FakhTeh

مدیر ارشد + مسئول فنی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
29/1/20
ارسالی‌ها
3,946
پسندها
41,691
امتیازها
71,672
مدال‌ها
36
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
-بسم‌الله-

IMG_20230926_223456_744.jpg

این دفتر شعر متعلق به D Ayan❁ بوده و کسی جز ایشان اجازه‌ی پست‌گذاری در این تاپیک را ندارد.

لطفا پیش از فعالیت به قوانین توجه داشته باشید.
قوانین دفتر شعر | تالار شعرکده

-مدیریت تالار شعرکده-
 
امضا : FakhTeh

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #2
یک‌روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم، نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین، م.ست و خمارت نیستم
شب‌زنده‌داری می‌کنی تا صبح زاری می‌کنی
تو بی‌قراری می‌کنی، من بی‌قرارت نیستم.

- افشین یداللهی

این شعر رو ی جور خاصی دوست دارم، روحشون در آرامش؛)
 
آخرین ویرایش

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #3
امشب ای ماه به دردِ دلِ من تسکینی
آخر ای ماه تو هم‌دردِ منِ مسکینی
کاهشِ جان تو من دارم و من می‌دانم
که تو از دوری خورشید چه‌ها می‌بینی...
- شهریار

مثلاً وقتی که میگه «نفسم بی‌تو کجا نای دمیدن دارد؟...»
 
آخرین ویرایش

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #4
من تماشای تو می‌کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند!
گفته بودی که چرا محوِ تماشای منی
و چنان محو که یک‌دم مُژه بر هم نزنی
مُژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
نازِ چشم تو به قدر مُژه بر هم زدنی...

- هوشنگ‌ابتهاج

سایه شاعر باشه و شعری که به دل نشینه؟ نداریم. مثلاً اونجایی که میگه «دریا شود آن رود که پیوسته روان است»
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #5
9c85f1cde02719f4815e596a72787fbc.jpgقايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاک غريب
كه در آن هيچ‌كسی نيست كه در بيشه‌ی عشق
قهرمانان را بيدار كند.
قايق از تور، تهی
و دل از آرزوي مرواريد،
همچنان خواهم راند.
نه به آبی‌ها دل خواهم بست
نه به دريا-پريانی كه سر از آب به در می‌آرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگيران
می‌فشانند فسون از سر گيسوهاشان.

همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه‌ی انگور نبود.
هيچ آيينه‌ی تالاری، سرخوشی‌ها را تكرار نكرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره‌هاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت درياها شهری است
كه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #6
50442188f919934b53e969a2c4a33897.jpg
قسم به عشق که دروازه‌ی سپیده‌دم است
قسم به دوست که با آفتاب‌ها، به هم است
قسم به عشق که زیتون باغ‌های شمال
قسم به دوست که خرمای نخل‌های بم است
سپس قسم به جنون، این رهایی مطلق
که در طریقت عشّاق، اوّلین قدم است
که زیستن تهی از عشق، برزخی است عظیم
که زندگی است به نام ار چه، بدتر از عدم است
مگر نه ماه شب ماست عشق و خود نه مگر
محاق ماه به خیل ستارگان ستم است؟
ببین! که وقت جهان‌بینی است و جان‌بینی
کنون که آینه‌ی چشم دوست، جام‌جم است

- حسین منزوی
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #7
IMG_20230603_084304.jpg
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی‌وطن و از همه بیگانه بمیرم
- شهریار

سنگ اندر بر بسی دویدیم چو آب
بار همه خار و خس کشیدیم چو آب
آخر به وطن نیارمیدیم چو آب
رفتیم و ز پس باز ندیدم چو آب
- خاقانی
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #8
اگرچه عکس تو در قاب تنگ دیده شکست
تو را به وسعت آئینه‌ها ادامه دهیم...

- قیصر امین‌پور
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #9
42aec7d18cd492833d3c28574e1ec5b8.jpg در این سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پر ملالِ ما، پرنده پر نمی‌زند
یکی ز شب‌گرفتگان چراغ برنمی‌کند
کسی به کوچه‌سار شب درِ سحر نمی‌زند
نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سرنمی‌زند
گذرگهی‌ است پر ستم که اندرو به غیرِ غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه‌های بسته‌ات
برو که هیچ‌کس ندا به گوش کر نمی‌زند
نه سایه دارم و نه بر بیفکندم و سزاست
وگرنه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند...
- هوشنگ ابتهاج
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,303
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #10
a9158f76c7f1252db5edd7e11e3bd895.jpgصدا کن مرا،
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید...
- سهراب سپهری.

دیوانه‌وار عاشق این شعرم.
 
عقب
بالا