داستان داستان فارسی | دوقلوهای‌ سیاه و سفید

  • نویسنده موضوع Amin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 119
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,246
پسندها
45,556
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
_قضیه جولیا و جک رو شنیدی؟
+نه چیه؟
_20 سال پیش توی این مدرسه خواهر و برادری درس می خوندن... اسم دختره جولیا و اسم پسره جک بود...

جولیا دختری باهوش و زیبا بود هم معلما و هم بچه ها دوسش داشتن، شاگرد اول کلاس هم بود... جک هم خیلی باهوش بود و مخ همه دخترا رو می زد و همه دخترا دوسش داشتن... دوتا خواهر و برادر نمونه... تا اینکه... جولیا با کامیون تصادف می کنه... همه معلما و شاگردا ناراحت بودن و برادرش جک که حسابی داغون شده بود، دیگه به مدرسه نیومد... سه ماه از مرگ جولیا گذشت، دیگه برادرش هم به مدرسه نیومد... می دونی یکی از معلم ها چی می گفت؟
+ چی می گفت؟
_می گفت دوستای جولیا تو کلاس عجیب رفتار می کردن و می گفتن : جولیا اونجاست! جولیا هنوز زنده اس! معلم ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
12,246
پسندها
45,556
امتیازها
96,903
مدال‌ها
146
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #2
اون دختر وقتی افتاده بود لوله کوتاهی که از زمین در اومده بود تو گردن اون دختر فرو رفته بود و مرد... معلم ها سریع به محل حادثه رسیدن و دیدن دختر غرق خون رو زمین پخش شده و با چشم های باز و پوست خاکستری مرده... بعد از اون جریان کسی اون خواهر و برادر رو ندید...

چند ماه بعد از اون اتفاق یکی از بچه ها پیش مدیر رفت و گفت : شما یادتونه که چند ماه پیش دختری بر اثر اصابت لوله به گردنش مرد؟ معلم با بی حوصلگی جواب داد : خب؟ شاگرد در حالی که دست هاش میلرزید گفت : همون موقع ما جک رو دیدیم که اومده بود مدرسه...
معلم خودکار از دستش افتاد و با تعجب گفت : جک که بعد از مرگ جولیا بر اثر ناراحتی و افسردگی فوت کرد! همون موقع که داشت می گفت جک هم مرده چشمش به پنجره افتاد،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin
عقب
بالا