شعر هنوز در دریا ماهی می روید | آمین کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع آینهـ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 322
  • کاربران تگ شده هیچ

آینهـ

مدیر بازنشسته + شاعر آزمایشی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/10/22
ارسالی‌ها
100
پسندها
1,063
امتیازها
6,353
مدال‌ها
7
سن
19
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
من به پایان زمین نزدیکم
به مرگ سیر رنگ در هوای زیستن!
به رد محو قلم،
بر تمامی ردپاهای ماندن!
من به خداحافظی چشم و حَزم نزدیکم
به پایان خواب!
زین پس رنگ بیداری
جرم ماست... .
 
امضا : آینهـ

آینهـ

مدیر بازنشسته + شاعر آزمایشی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/10/22
ارسالی‌ها
100
پسندها
1,063
امتیازها
6,353
مدال‌ها
7
سن
19
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تا کجا پیش خواهی رفت؟
من دو دریای خاموشم را به تو بخشیده‌ام
و قطره قطره
باران؛
از مردابم می‌کاهد...
و قاصدک
بال‌های انتظار را
می‌رقصاند
تا این آب راکد
به هم‌آغوشی صحرا برود
به لبان تشنه‌ی یک هزار دانه برسد...
چه امیدی‌ست!
وقتی خورشید هست و من به خشکیدن امیدوارتر...
چه امیدی‌ست!
وقتی من دو دریای خاموشم به تو بخشیده‌ام
مگر با مرداب می‌شود زیست؟
مرداب قطره‌های خسته‌ی یک زندگی هزارساله است
مرداب رویای خواب در پشت پلک‌ها دارد...
رویای یک هوا سکوت
یک نفس مرگ!
 
امضا : آینهـ

آینهـ

مدیر بازنشسته + شاعر آزمایشی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/10/22
ارسالی‌ها
100
پسندها
1,063
امتیازها
6,353
مدال‌ها
7
سن
19
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
در کوچه باغ می‌آید
سارهایی ز روزنه تاریکی
که از شاخه‌های درختان نو
به شب معصوم می‌پیوندند.
این آواز آشناست...
این آواز تنهایی کوچه باغ
که آدم‌های معمولی، نشنیده
قدم‌هایشان را به انتها می‌رسانند.
این آواز را
تنها چشم‌ها می‌شنوند
چشم‌های مرگ دیده
لم*س حس یک از دست دادن
رهایی از نگاه
جدایی دو دست
این آواز آشناست...
بر نگاه‌های حسرت!
 
امضا : آینهـ

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا