منتخب دفتر عکاسی | الی.کا کاربر انجمن یک‌رمان

[الـی.کـا]

سلام سلام
خیلی خیلی خوش اومدین به دفتر عکاسی بنده
بالاخره منم تصمیمم رو گرفتم که تاپیک بزنم.
پس این شما و این هم اولین پستمون...

​

 

[الـی.کـا]

​

 

[الـی.کـا]

 

[الـی.کـا]

چونکه خیلی خیلی دوسش دارم

​

 

[الـی.کـا]

خیلی خوشگله ولی قول میدم از این به بعد تنوع بدم

​

ماه رو اون گوشه دیدین؟

 

[الـی.کـا]

به عکاسی علاقه دارما ولی خلاقیت ندارم
این بنای تاریخی هم هارونیه‌ست.
گفتم حالا که دارم میرم بیرون بذار یه عکس هم از فضای بیرون بندازم که تنوع بشه؛ ولی همونطور که مشاهده می‌کنید باز هم توجه ویژه‌ای به آسمون شده​

 

[الـی.کـا]

شهریار نقاشیش رو اینجوری توضیح میده:
"بزرگه پسر خاله‌ست کوچیکه هم بچه پسر خاله‌ست"
حالا سوال من اینه؛ کدوم پسر خاله؟
​

 

[الـی.کـا]

فردی که در تصویر مشاهده می‌کنید، بعد از زدن آن لبخند پر شیطنت، گوله‌ای برف روانه‌ی صورت مادر خود کرد
ولی بالاخره مشهد هم رنگ برف به خودش دید
از ظهر داره میباره


​

 

[الـی.کـا]

کج و کوله بودن قلب منو به صاف بودن قلب خودتون ببخشاییییید
​

 

[الـی.کـا]

اگه اصرارهای شهریار نبود من همچنان خونه بودم​