دوئل مهدیه و اشک سرخ

  • نویسنده موضوع حسنا(هکرقلب)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 856
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

حسنا(هکرقلب)

هکر قلب
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/12/17
ارسالی‌ها
1,519
پسندها
14,825
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
خب دوئل داریم چه دوئلی، دوئل یه اسلیترینی با یه گریفیندوری عزیز. اوه اوه ارشدم هست.
شروع کنید.​
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

هکر قلب
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/12/17
ارسالی‌ها
1,519
پسندها
14,825
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
شروع میکنم.
حسنا گوشه رینگ نشسته و در حالی که سرش در گوشی اش است و مشغول نوشتن رمان هایش است، هر ازگاهی در سوت پر سر و صدایش هم می دمد. اسلیترینی ها و گریفیندوری ها داد و هوار کنان مشغول تشویق هم گروهیشان هستند و یادآوری می کنند که اگر ببازند، تکه تکه شان خواهند کرد.
برادرش حامد که گریفیندوری است با اخم به حسنا نگاه می‌کند و در گوشه ای کنارش می‌نشیند.
حسنا اخمی می‌کند ‌‌و گوشی اش را خاموش می‌کند و می گوید:
-چرا اینجا نشستی؟! پارتی مارتی نداریما برو پیش هم گروهیات.
حامد چوبدستی اش را از جیب سمت راستش بیرون می‌آورد و میگوید:
-عجب مدیر تلخی هستی، که نمیزاری کنار خواهرم بشینم.
حامد از روی رینک بلند می‌شود و آروم کنار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

هکر قلب
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/12/17
ارسالی‌ها
1,519
پسندها
14,825
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
تمامی دانش آموزان هاگوارتز شرکت کنید.
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

**Black Knight**

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
400
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #4
مهدیه و الهام درحالی که میخواستن خارج بشن حسنا با حالتی مرموز صداشون کرد:
-هی بچه‌ها نمیخواید که دوئل رو دور بزنید؟
مهدیه تو جاش یخ بست تویه همه چیز مهارت داشته باشه ولی رویه جادو همیشه نمره ی کم میاره و کم کم منتظر هست که خانوادش نامه بفرستن.
به الهام نگاه کرد و تو دلش گفت:
-عجب گیری افتادم اخه منو چه به دوئل اخه اینم شانسه که با یه سال بالایی دوئل کنم؟
اون دوتا برگشتن،حسنا علامت داد و مهسا سوت کشید.
الهام خواست چوب رو بالا ببره که مهدیه یه طلسم من درآوردی میخونه و کله سالن میترکه
 
امضا : **Black Knight**

اشک سرخ

مدیر آزمایشی مدرسه + عکاس انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
13/2/18
ارسالی‌ها
789
پسندها
17,109
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • مدیر
  • #5
الهام در حالی که با پوزخند به مهدیه نگاه میکنه با خودش میگه: من به این حسنا گفتما این وردا رو بلد نیس نیارش تو رینگ گوش نکرد که نکرد.
مهدیه با استرس به اطراف نگاه کرد و بعد از چند ثانیه خیلی بی خیال سره جاش وایساد.
الهام چوبدستی اش را بالا آورد و ورد را خواند:
وین گاردین لوی عوسا.
مهدیه رو هوا معلق شد و الهام او را چند متری از زمین فاصله داد و با شدت پرت کرد روی زمین.
 

**Black Knight**

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
400
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #6
عجب دوئلی شده بود!
مهدیه نه طلسمی بلد بود و نه کاری از دستش برمیومد.
یک باره دیگه تصمیم گرفت که یه طلسم من درآوردی بخونه که الهام اجازه نداد اومد نزدیکش و چوب رو طرفش گرفت.
مهدیه اشهدش رو خونده بود.
هم تو دوئل گند زده بود و هم امتحانات رو.
میدونست پدرش نابودش میکنه مخصوصا که اون دختر اول بود و انتظار ها بیشتر.
و لحظه اخر دوباره یه طلسم من درآوردی خوند و الهام مثله فشنگ پرتاب شد اون ور.
 
امضا : **Black Knight**

اشک سرخ

مدیر آزمایشی مدرسه + عکاس انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
13/2/18
ارسالی‌ها
789
پسندها
17,109
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • مدیر
  • #7
الهام با خشم از جاش بلند شد.
چوبشو گرفت طرف مهدیه و ورد رو خوند که مهدیه با مخ اومد رو زمین.
بلافاصله مهدیه از رو زمین بلند شد و چوبشو گرفت طرف الهام و یه ورد خوند که تو هوا کاغذ رنگی پخش شد.
مهدیه با تعجب به بالا سرش نگاه کرد که الهام از این غفلتش سواستفاده کرد و یه ورد دیگه خوند.
مهدیه هم به سرعت برای خودش سپر دفاعی ایجاد کرد.
 

**Black Knight**

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
400
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #8
مهدیه دیگه نمی تونست کاری بکنه جز اینکه ورده ممنوعه پدر بزرگش رو بخونه و الهام رو فلج کنه!
مهدیه چوب دستیش رو بالا گرفت و اروم زمزمه کرد:
-اِندو...ویسا...یو
و الهام احساس کرد توان هیچ کاری رو نداره.
حسنا چیزی نگفت چون میخواست اخر سر به اون دوتا زد حال بزنه البته زده حالم نه اونا یه قانون رو فراموش کرده بودن!
الهام کم نیآورد و طلسم رو شکست و برای انتقام طلسمی خوند و مهدیه دوباره پرتاب شد!
ولی مهدیه هم کم نیاورد دوباره طلسم من درآوردی استفاده کرد و یه طلسم خوند زیر پایه الهام یه جاله درست شد و الهام داخلش افتاد!
 
امضا : **Black Knight**

اشک سرخ

مدیر آزمایشی مدرسه + عکاس انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
13/2/18
ارسالی‌ها
789
پسندها
17,109
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • مدیر
  • #9
الهام پشت سره مهدیه ظاهر شد و وردی که جدیدا روش کار کرده بود رو خوند و مهدیه با دیوار یکی شد.
الهام به سرعت یه ورد دیگه خوند و مهدیه گیج‌نشست رو زمین .
مهدیه سعی کرد ورد رو بشکنه. با بدبختی تمام ورد رو شکست و از روی زمین بلند شد.
الهام دساشو رو سینه به هم گرده زده بود و به مهدیه خیره شده بود.
مهدیه چوبشو آورد بالا که وردی دیگه بخونه که الهام با یک حرکت چوب مهدیه رو از دستش انداخت.
 

**Black Knight**

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
400
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #10
مهدیه لبخندی زد و عقب عقب رفت ولی یهو دوید و با یه حرکت ماهرانه با پاش کوبید به قفسه سینه ی الهام.
الهام پخش زمین شد و از درد قرمز؛
مهدیه با لبخندی بزرگ گفت:
-تو جادو داری و من قدرت.
و الهام خواست بلند بشه که مهدیه با یه حرکت چوب دستیش رو گرفت و شکست ،انداخت اون ور.
الهام از خشم قرمز شده بود اخه چقدر این بچه میتونست احمق باشه که چوب دستیش رو بشکنه!
 
امضا : **Black Knight**
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا