شعرکده ** غمکده **
- نویسنده موضوع .ARMIN
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 3,032
- بازدیدها 21,530
- کاربران تگ شده هیچ
- تاریخ ثبت‌نام
- 23/4/24
- ارسالی‌ها
- 301
- پسندها
- 366
- امتیازها
- 2,333
- مدال‌ها
- 7
سطح
5
هنوز دفترچه‌های مشق کلاس دوم و سوم دبستانم را دارم. تمام ثروت مرا کاغذهای باطله‌ای تشکیل می‌دهند که در طول سال‌ها جمع کرده‌ام و به هر جا که می‌روم همراه می‌برم. کاغذهایی که دست دوستانم روزی بر آنها نشانه‌ای نقش کرده، خطی کشیده و یا تصویری طرح کرده است، از دیدن هر یک از آنها به یاد یکی از روزهای از دست رفته زندگیم می‌افتم و مثل این است که همه چیز برایم دوباره تجدید می‌شود.
✽ فروغ فرخزاد |
✽ فروغ فرخزاد |
امضا : ماه لیلی
- تاریخ ثبت‌نام
- 23/4/24
- ارسالی‌ها
- 301
- پسندها
- 366
- امتیازها
- 2,333
- مدال‌ها
- 7
سطح
5
یک روز داشتم از کنار دهکده‌ای می‌گذشتم. پیر نود ساله‌ای را دیدم که داشت یک نهال بادام می‌کاشت ...
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام می‌کاری؟ و او با آن پشت خمیده‌اش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار می‌کنم که انگار هیچ‌وقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار می‌کنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود.
✽ کازانتزاکیس |
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام می‌کاری؟ و او با آن پشت خمیده‌اش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار می‌کنم که انگار هیچ‌وقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار می‌کنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود.
✽ کازانتزاکیس |