متون و دلنوشته‌ها کَمْی‍ چآشْنی‍ طَنْز بٍه آن اِضآفِه‍ کُنیْد

[HOORI]

به بابام یه عکس سوییچ 207 نشون دادم گفتم:

ببین بابائه واسه دختر متولد 76 ماشین خریده



تو چشام زل زد گفت:
چند سال دیگه منم واسه خواهرت میخرم

گاهی وقتا به نظرم باید سکوت کنم

ساکت شدن بهتر از نابودشدن است

 

[HOORI]

دیشب یه پشه نیشم زد ....
افتادم دنبالش گوشه اتاق خفتش کردم تا اومدم بکشمش بهم گفت: بابایی!






دیدم راست میگه؛خون من تورگهاش بود. بغلش کردم تاصبح دونفری گریه کردیم.

 

[HOORI]

امروز تو خیابون زنه پاش سُر خورد گروووپس خورد زمین ؛





هیچی دیگه رفتن زیر بغل

شوهرشو گرفتن که از خنده غش کرده بود !

 

[HOORI]

پسـر جنتی برای گرفتن معافی رفت مصاحبه


پدرتون سابقه جنگ در جبهه دارن؟؟
بله
چند سال؟؟
جنگ تحمیلی ۸ سال
جنگ جهانی دوم ۵سال
جنگ جهانی اول ۳ سال
جنگ بدر ۶سال
احد ۴ سال
خندق ۴سال
قبایل ۱۲ سال
قرون وسطی ۵ سال
جنگ ستارگان ۶ سال
هابیل قابیل ۲۳ روز

میگن الان نظام وظیفه سربازی به پسر جنتی بدهکاره
واسش کلانتری زدن

 

[HOORI]

اگه تعطیلی مدرسه ها همینجوری ادامه داشته باشه،





مامانا یه درمان برای کرونا پیدا میکنن قبل از اینکه دانشمندا بتونن

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[HOORI]

۱۳به‌در امسال قراره بابامو صبح زود بفرستیم بیاد تو پذیرایی چادر بزنه که کسی قبل ما نیاد اون‌جا رو بگیره

 

[HOORI]

معلم
موضوع انشا
تعطیلات عید را چگونه گذراندید

دانش آموز
به نام خدا
رختخواب را جمع می کردیم
سفره را پهن می کردیم
سفره را جمع می کردیم
رختخواب را پهن می کردیم

 

[HOORI]

خدايا آنقدر کرونا تو ایران زیاد شده ما میترسیم امسال ماه رمضون بیایم مهمونیت



خودمون تو قرنطینه صبحانه و نهار يه چيزي درست ميکنيم ميخوريم، دستت درد نکنه ديگه مزاحم شما نميشيم

 

[HOORI]

استوری گزاشته سگ زن‌داییم گم شده کمک کنید پیدا شه ، من اگه خود زن‌ داییم هم گم بشه تلاشی در جهت پیدا کردنش نمیکنم

 

[HOORI]

زن جوانی که شوهر میلیاردری داشت ، دچار سرطان کلیوی شد

هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش و دوستان جوانش برای عیادتش می امدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت کرونا دارد و همه فرار می‌کردند

این امر توجه دخترش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از مادرش پرسید:
مادر جان چرا به انها میگویی کرونا داری در حالی که بیماری ات چیز دیگریست ؟


مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد،
این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم، بفکر ازدواج با پدرتان نیوفتن …!!


گویند شیطان بعداز شنیدن این حرف در گوشه ی مجلس به خودزنی, گریه و استغفار و در آخر، سر به بیابان همی نهاد...!