مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

I.YãSi

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
23/8/18
ارسالی‌ها
996
پسندها
32,569
امتیازها
63,073
مدال‌ها
11
سطح
0
 
  • #51
سلام روز بخیر
دنبال یه رمانم که خیلی وقت پیش خوندمش
راجب دختریه که هیچی از نماز و دین و این چیزا حالیش نمیشه و یه روز به اصرار دوستش میره اردوی راهیان نور همچین چیزی و میرن مناطق جنگی و با مسئول اونجا اشنا میشه
در کل رمان مذهبی بود
اگ کسی اسمشو میدونه بگه لطفا:love_struck:
 
امضا : I.YãSi

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,751
پسندها
12,794
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #52
سلام روز بخیر
دنبال یه رمانم که خیلی وقت پیش خوندمش
راجب دختریه که هیچی از نماز و دین و این چیزا حالیش نمیشه و یه روز به اصرار دوستش میره اردوی راهیان نور همچین چیزی و میرن مناطق جنگی و با مسئول اونجا اشنا میشه
در کل رمان مذهبی بود
اگ کسی اسمشو میدونه بگه لطفا:love_struck:
راهیان عشق
 
امضا : tosha

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,084
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #53
امضا : Deniz78

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,751
پسندها
12,794
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #54
دنبال این رمانم. خواهش می کنم اگه میدونید اسمشو بفرمایین. خیلی ذهنمو مشغول کرده. راجع به یه دختر جوون مطلقه بود که به خاطر اینکه بچه دار نمیشده طلاقش داده بودن. اصلا آرمایشی چیزی هم نگرفته بودن که بفهمن چرا باردار نمیشه یا مشکل از کیه و شوهرش دیوونه بوده! الان دختره طراح لباسه و خرج مادر و 2 تا خواهرش رو هم میده. یکی از خواهراش خیلی پرتوقعه و نامزد هم داره. دختره برای کسی طراحی میکنه که هم کارخونه داره و هم تولیدی و یک مغازه برای فروش لباسای همون تولیدی با طراحی های دختره. پسر کسی که براش کار می کنه عاشقش میشه و با کلی دردسر و مخالفت با هم ازدواج میکنن و بعدشم باز کلی دردسر دارن..
 
امضا : tosha

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,751
پسندها
12,794
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #55
رمان بود که فقط یه سری از تیکه هاش یادمه این که دختره که از خانواده طرد میشه و باباش میندازدش بیرون و اون میره پیش عموش و بعد چند سال برمیگرده و میخواد انتقام بگیره و خودشو جای خدمتکار جا می زنه و از دستی غذای مورد علاقه خودشو که باباش ممنوع کرده درست کردنشو درست می کنه ...
و این که دوست صمیمیش که فک کنم زنداداشش میشه چون آراشگر بوده میفهمه این گریم کرده
اگه میشه اسمشو بهم بگین
 
امضا : tosha

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,084
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #56
رمان بود که فقط یه سری از تیکه هاش یادمه این که دختره که از خانواده طرد میشه و باباش میندازدش بیرون و اون میره پیش عموش و بعد چند سال برمیگرده و میخواد انتقام بگیره و خودشو جای خدمتکار جا می زنه و از دستی غذای مورد علاقه خودشو که باباش ممنوع کرده درست کردنشو درست می کنه ...
و این که دوست صمیمیش که فک کنم زنداداشش میشه چون آراشگر بوده میفهمه این گریم کرده
اگه میشه اسمشو بهم بگین
بازتاب یا اخرین شعله شمع یا شعله شب رو چک کن
 
امضا : Deniz78

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,751
پسندها
12,794
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #57
بازتاب یا اخرین شعله شمع یا شعله شب رو چک کن
نه اینا نیست.
بعد یادمه که مدتی که اونجا خدمتکار بود بایه پسر که فامیلشون بود به اسم سپهر ، آشنا میشه.
یه شب دختره میره باغ فلوت میزنه روش یه نشون بود بعد پسره که این نشونو میبینه شک میکنه.
آخرشم بهم میرسن.
فک کنم داخل اسمش نفس داشت
 
امضا : tosha

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,084
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #58
نه اینا نیست.
بعد یادمه که مدتی که اونجا خدمتکار بود بایه پسر که فامیلشون بود به اسم سپهر ، آشنا میشه.
یه شب دختره میره باغ فلوت میزنه روش یه نشون بود بعد پسره که این نشونو میبینه شک میکنه.
آخرشم بهم میرسن.
فک کنم داخل اسمش نفس داشت
رمانی ک میگی خوندم ولی اسمش
حس میکنم انتقامی چیزی تو اسم بود نمیدونم منم فراموش کردم اسمشو
 
امضا : Deniz78

tosha

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
4/4/18
ارسالی‌ها
1,751
پسندها
12,794
امتیازها
46,673
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #59
رمان بود که فقط یه سری از تیکه هاش یادمه این که دختره که از خانواده طرد میشه و باباش میندازدش بیرون و اون میره پیش عموش و بعد چند سال برمیگرده و میخواد انتقام بگیره و خودشو جای خدمتکار جا می زنه و از دستی غذای مورد علاقه خودشو که باباش ممنوع کرده درست کردنشو درست می کنه ...
و این که دوست صمیمیش که فک کنم زنداداشش میشه چون آراشگر بوده میفهمه این گریم کرده.اسم زنداداشه هم پوپک بود که پفک صداش میکرد.
بعد یادمه که مدتی که اونجا خدمتکار بود بایه پسر که فامیلشون بود به اسم سپهر ، آشنا میشه.
یه شب دختره میره باغ فلوت میزنه روش یه نشون بود بعد پسره که این نشونو میبینه شک میکنه.
آخرشم بهم میرسن.
فک کنم داخل اسمش نفس داشت
اگه میشه اسمشو بهم بگین
 
امضا : tosha

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,084
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #60
رمان بود که فقط یه سری از تیکه هاش یادمه این که دختره که از خانواده طرد میشه و باباش میندازدش بیرون و اون میره پیش عموش و بعد چند سال برمیگرده و میخواد انتقام بگیره و خودشو جای خدمتکار جا می زنه و از دستی غذای مورد علاقه خودشو که باباش ممنوع کرده درست کردنشو درست می کنه ...
و این که دوست صمیمیش که فک کنم زنداداشش میشه چون آراشگر بوده میفهمه این گریم کرده.اسم زنداداشه هم پوپک بود که پفک صداش میکرد.
بعد یادمه که مدتی که اونجا خدمتکار بود بایه پسر که فامیلشون بود به اسم سپهر ، آشنا میشه.
یه شب دختره میره باغ فلوت میزنه روش یه نشون بود بعد پسره که این نشونو میبینه شک میکنه.
آخرشم بهم میرسن.
فک کنم داخل اسمش نفس داشت
اگه میشه اسمشو بهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Deniz78
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
189
عقب
بالا