معمایی

  1. R

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان غیر منتظره (عشق ویرانگر) | mahdieh_bکاربر انجمن یک رمان

    سلام دوستان این گفتمان درمورد رمان غیر منتظره (عشق ویرانگر) هست از همه ی شما دوستانی که درحال خوندن رمان هستید میخوام که در این تاپیک شرکت کنید و به بهبود کیفیت این رمان و قلم این بنده ی حقیر کمک کنید:) رمان غیر منتظره (عشق ویرانگر) "یاحق"
  2. ~ßΛD GIŔĿ~

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان رقص روی آتش | M&M کاربر انجمن یک رمان

    سلام :wave1: خب از اونجایی که اسم تاپیک معلومه می‌خوام رمانم رو بخونید و نظر بدید:458042-4a1d0d9769a8c6431aded852c406c821: لینک: https://forum.1roman.ir/threads/117692/
  3. *AFSOON*

    نقد اختصاصی معرفی، نقد و بررسی سریال روانکاو (The Mentalist)

    به نام خدا (منتالیست، سریالی بود که من حدودا یک سال و نیم پیش دیده بودمش و همیشه هم دلم می خواست نقدش رو بنویسم، که حالا فرصتش به وجود اومده. برای آشنایی با این سریال و اینکه ببینید به درد دیدن برای شما می خوره، در این یادداشت همراه من باشید.) معرفی: عنوان: روانکاو (The Mentalist) نمره ی...
  4. RahaAmini

    رتبه سوم عاشقانه رمان دل‌بان | رها امینی نویسنده برتر انجمن یک رمان

    کد رمان: ۲۸۸۲ ناظر: @M A H D I S تگ رمان: تگ ویژه، رتبه سوم عاشقانه خلاصه: همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت؛ ظاهراً! همه چیزِ زندگی دلارا رادمهر روی غلتکی از خوشبختی حرکت می‌کرد اما خودش هم نفهمید که چگونه هامی* شد! تبانی‌هایی از قدیم تا جدید شکل گرفت تا زندگی‌اش را برای همیشه آچمز کند...
  5. زهـرا دُلاریـᥫ᭡

    در حال تایپ رمان سودای هتلاموت | Zahra_A کاربر انجمن یک‌ رمان

    کد رمان: 2365 ناظر: @AMARGURA خلاصه: گروهی از جوانان وارد هتلی در دل کوهستان می‌شوند. روز بعد پی می‌برند که تا قبل از پایان تابستان، کسی اجازه خروج از هتل را ندارد، در غیر این صورت خواهد مرد. آن‌ها به همراه دوستانشان، به دنبال کشف رازهای هتل‌اند؛ غافل از این که اتفاقات عجیبی انتظارشان را...
  6. NARGES-S

    در حال تایپ رمان اصالت این شخص مبهم است | نرگس سلیم پور کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 2332 ناظر: @MAEIN خلاصه: تمام اتفاقات، تمام دردها و رنج ها از یک فرزند ناخواسته شروع شد. اشک های کودکی معصوم سقوط کردند و کسی مرهم بر زخم هایش نشد. نیمه‌ایی تاریک که بر قلب پاک پسربچه تحمیل شد، قتلی عمد،‌ قتلی ناخواسته صورت گرفت و پشت به پشت به خون کشیده شدنِ هزاران نفر فقط با چرخش یک...
  7. I

    همگانی سرای حکایت | یک رمان

    زنی از خانه بیرون امد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلو در دید . به انها گفت : من شما را نمیشناسم ولی فکر میکنم گرسنه باشید بفرمایید داخل تا چیزی برای خوردن به شما دهم . انها پرسیدند : ایا شوهرتان خانه است ؟ زن گفت : نه او برای کاری به بیرون از خانه رفته است . انها گفتند : پس ما نمیتوانیم...
عقب
بالا