محبوب مجموعه دلنوشته‌‌های گرگ تنها | مهدیه احمدی نویسنده برتر انجمن یک رمان

[مهدیه احمدی]

به تاریکی عمق جنگل می‌نگرم.
عمق تاریک و مخوفی که تن هر انسانی را به لرزه می‌اندازد، برای من به همان اندازه آرامش بخش است.
قدرت حرکت را در پنجه‌هایم حس می‌کنم.
دلم باز برای تنهایی و زوزه‌های دل‌خراشم تنگ شده است.
با قدرت به سمت تاریکی جنگل، همان‌جایی که حتی نور ماه هم جرات تابیدن در آن را ندارد، می‌روم

 

[مهدیه احمدی]

بر روی تپه‌ای عجیب که بوی تنهایی مرا به خود جذب کرده‌ است می‌پرم.
پاهایم را خم می‌کنم و کمی آنجا می‌نشینم.
جنگل من هم همانند دنیای انسان‌ها پر شده از خ**یا*نت و حسادت.
بوی تعفن تمام جنگل را پر کرده‌ است.

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[مهدیه احمدی]

در دنیای ادم‌ها تا کسی در جایی قانون شکنی کند، به او می‌گویند مگر قانون جنگله برای خودت هر کاری انجام می‌دهی...
زوزه‌ای می‌کشم، دلم می‌خواست تا زبان هم را می‌فهمیدیم. به آنها می‌گفتم:
در قانون جنگل تا زمانی که پای شما آدم‌های بی‌خرد به جنگل باز نشده بود. حرص و حسد در آن جای نداشت.

 

[مهدیه احمدی]

قانون زندگی انسان‌ها کتاب دارد، اما...
به جز کسانی که درسش را خوانند، دیگر هیچ
کس قوانین را رعایت نمی‌کند ان کسی هم که می‌داند،
فقط می‌داند...
رعایت نمی‌کند

 

[مهدیه احمدی]

اما قانون جنگل،
به قول انسان‌ها هیچ قانونی برای جنگل نیست.
اما من چند قانون جنگل را که حتی در کتاب قانون آدم‌ها هم وجود دارد را مثال می‌زنم. اما...
ادم‌ها هیچ اعتقادی به قانون ندارند چه قانون جنگل، چه کتاب قانونشان

 

[مهدیه احمدی]

در جنگل هر حیوان به اندازه وعده‌ای که احتیاج دارد شکار می‌کند، نه بیشتر... این قانون جنگله،
البته مشترک با قانون اصراف نکنیدِ آدم‌ها.
حیوانات به قانون احترام می‌گذارند اما آدم‌ها...
با دیدن قانون جدید حریص‌تر می‌شوند.

 

[مهدیه احمدی]

هر حیوانی اگر به دنبال شکار باشد، تا قبل از اینکه شکارش را از دست بدهد تلاش می‌کند. اما اگر توسط دیگری بلعیده شد، او نه افسوس می‌خورد، نه خشونت به خرج می‌دهد.
راهش را عوض می‌کند تا طعمه جدیدی پیدت کند.

 

[مهدیه احمدی]

قانون جنگل نانوشته‌ است. همه با غریزه خود آن را قبول کرده و انجام می‌دهند.
کتاب قانون ادم‌ها مکتوب هست، به آن احتیاج دارند، اما هر کدام برای خودشان قانون تعریف می‌کنند.
قانون، قانون است. مکتوب یا غیر مکتوب رعایتش اجبار است

 

[مهدیه احمدی]

قانونمند بودن من، برای هم‌نوعانم، زجرآور است،
آنها همانند انسان‌ها رفتار می‌کنند.
می‌بلعند تا بلعیده نشوند.
می‌درند تا دریده نشوند.
بر سر مقام می‌جنگند و هم‌نوعانشان را به خطر می‌اندازند.

 

[مهدیه احمدی]

خسته از این بی‌قانونی جنگل خود، تصمیم بر اداره‌ی گروه کوچک‌تر اما قانونمند را دارم.
با تصمیم خود به سمت گروه می‌روم.
آلفا بودن را نمی‌خواهم وقتی نمی‌توانم قانون را به آنها بیاموزم.
رفتنم با خوشحالی گرگ پیر همراه شد.
نشاندن تیزپا بر جایگاه من برایش آرزو بود.