مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[سمانه قربانی]

یاد و خاطراتت اتش میزنند به
قلبو روحم اه که چه درناک است

 

[زینب میشی]

تا لبانم به گل خنده همی وا شده بود

تو برفتی و به چشم اشک مهمان شده بود

 

[sin.r]

دل دادم اما دین را نگهش میدارم
رگ احساس بریدن مشکل نیست
سر که از تن به جدایی برود بر نمی گردد باز

 

[زینب میشی]

زهر این ماتم سرا از پا نینداخت مرا

این چه جان بود ز سنگ ، که خدا داد مرا؟

 

[Es_shima]

آسان نبود اما چه قدر ساده همه باختیم
خراب کردیم هرچه را با زجرمان ساختیم

 

[زینب میشی]

مهربانا ، عشق تو دیوانه کرد روح مرا

رفتی و آخر ندیدی این همه مهر مرا؟

 

[Es_shima]

آشنای روز های بی کسی‌هایم کجایی؟
خسته‌ام از بی تو بودن، چرا از من جدایی

 

[زینب میشی]

یا از خیالم کوچ کن

یا راه نفس بر من خسته بگشا

 

[Es_shima]

آمدی باز هم دوباره! حیف دیگر نیستی
آن عزیز دورتر ها کجاست؟ تو کیستی؟

 

[sad.dracula]

یاوران من ماراتانا ها با کولوچه ای در دهان
باران خیس از خون ماراتانا ها خون اشام شدن