دنباله دار اولین خاطره‌اتون از انجمن

[NEGIN BARZAN~]

اولین دوستم که خیلی به‌هم نزدیک شدیم و دوستیمون تا الان پایدار بود! یادش بخیر! چقدر اون موقع‌ها باادب سخن میگفتیم! (لحن ادبیم تو حلقم) الان همو با خر و گوساله و یابو صدا می‌زنیم!!!•_• (شوخی میکنما)
Asenat8083
یادش بخیر، همو شما صدا میزدیم الان میگیم: هوی، یابو!!!
یا مثلا وقتی همو صدا میزدیم میگفتیم: جانم! الان میگیم: چته؟؟؟
خیلی اصلا ب هم لطف داریم، این روزا هم ک زیاد از هم خبر نمیگیریم، به‌غیر از پنجشنبه بود فک کنم با بروبکس چتیدیم!!!
اصلا ادبیاتم تو حلق شخص خودش!

 

[| TEAR |]

یه پسره اومد یچیزی گفت
زینب هم کاملا خیلی شیک شست و پهنش کرد رو بند
Mamad ZiZi_Official

 

[Khatereh=)]

ی اقای بود دیجی ایمان هی سیگار میکشید هی میگفتن سیگار نکش بچه باز هی سیگار میکشید هعی یک وضعی بود

 

[Mahsa_rad]

wizard
تولدمو تبریک گف ^^

 

[Mahtab Rezayat]

یکی از اولین خاطره های اومدنم اینجا این بود که وقتی استیکرای اینجا رو دیده بودم خیلی ذوق مرگ شدم بحدی که میرفم پروفایل خودم دونه دونه انتخابشون میکردم ببینم اینا چجوری تکون میخورن

من فقط یادمه وقتی اومده بودم چت باکس خیلی شلوغ بود. میرفتم بچه‌ها رو اذیت میکردم کلی می‌خندیدم

یبار یه پسری اومده بود داشت چت میکرد و اینا منم باهاش لج بودم، یه نفر اومد به این گفت ببخشید شما رمان نوشتی؟ یارو پوکر فرستاد و چیزی نگفت.
منم موقعیتو مناسب دیدم گفتم بذار یکم اذیتش کنم... بهش گفتم آره این پسره خیلی نویسنده مشهوریه مگه نمیشناسی؟ اونوقت انقذم جدی میگفتم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Atousa]

من فقط دنبال جایی بودم که رمان رو تایپ کنم و اتفاقی اینجارو پیداکردن وقتی اومدم کلی پیام خوش آمد گویی داشتم و برام جالب بود

 

[*R،S*]

Pickle*-* عشقمه و سلطان قلبم که الان شده تمام زندگیم و عاااااششششششقششم

 

[ستین؛]

من وقتی اومدم سایت واسه اولین‌بار از نظرم سایت خیلی درهم برهم بود و کار کردن باهاش سخت به نظر میومد خلاصه گفتم الفرار و تا دو سه روز بعدش اصلا به سایت نگاه هم نکردم ... .
وقتی برگشتم تصمیم گرفتم یه رمان بنویسم ولی قبلش کل سایت و کنکاش کردم تا بفهمم چی به چیه ؟
بعد حالا روز اول که رمان نوشتم حدود ۱۱ پارت گذاشتم ، روز دوم ۹ پارت گذاشتم یعنی توی دو روز من بیست پارت از رمانم رو نوشتم و درخواست جلد دادم
فقط می‌تونم از ناظر محترم حلالیت بطلبم!
آقا من شرمندم

 

[Ghazal Mohammadi]

با یک آدم نقطه چین رو مخ که نمی خواد اصل بده! \:

همه رو می شناسه از همه چی خبر داره؛ اصل نمیده

مانی ۱۹ تهران \:

آیدیشم سخته \: فقط اگه این و دیدی خیلی رو مخی زشتوک

 

[sana jafari]

یادمه تو تایپیک S O-O M بهم نوشت سلام خانومی بعد من فک میکردم پسرهه هی جواب نمیدادم یا هم خیلی بد جواب دادم . و
بعد از اون Dokhtaresizdah قبلا اسمش بی باک بود منم فک میکردم بابکه بعد خیلی ضایع بازی در اوردم اون موقه ها بچه بودم