• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌های غزل اَشک | فاطمه محمدی اصل کاربر یک رمان

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
141
پسندها
920
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
عزیز از دست رفته‌‌ی من،
من خودمان را آن روز بهار در کتابخانه میان کاغذ کاهی که بر رویشان غزل‌های قشاع نوشته شده بود، جا گذاشته‌ام.
من نفس به نفس بوسه‌هایمان را لای کتاب‌های شعر شهر مخفی کردم. چرا که در اینجا مردمان نالان شعر نمی‌خوانند و در فراغ یار به کتاب‌ها پناه نمی‌برند.
جان از دست رفته‌ی من،
تو به اندازه رویاهایمان زیبایی، حتی آن لحظه‌ای که اندوه روحت را به اسارت گرفته است و شکنجه میدهد میان این همه نقاشی با سبک‌های رئالیسم تو تنها اثر هنری زیبای سورئالیسمی.
تو را که می‌بوسم، جسمم کنارت حاضر؛ اما روحم غایب می‌شود و می‌رود به سوی جنگل‌های شوقان و در پس چنار کتلی جاجرم قدم می‌زند. تو به خنکی نسیم زمان می‌مانی،
میای و مرا پرواز می‌دهی؛ اما با خود نمی‌بری!
به من بگو از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
141
پسندها
920
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
دلم به شکل عجیبی تنگ شده است
برای تو، برای خودم!
برای آن شربت نعناهایی که می‌خوردیم و
تو دوست نداشتی؛
اما برای لبخند من هم شده بود مزه مزه می‌کردی.
برای دوییدن‌هایمان در کوچه پس کوچه‌های محله چیذر، برای عطر تلخ و خنکت حتی اگر باعث عطسه کردنم می‌شد.
برای چشم‌های عسلیت
اگرچه من قهوه‌ای تیره دوست داشتم.
برای وقت‌هایی که دست‌هایت را به دست‌هایم گره می‌زدی و من تبسم نرم قلبم را حس می‌کردم.
برای صدای بلند خنده‌هایت که دل از من می‌برد.
شنیدی که می‌گویند هرکه خنده‌هایش قشنگ تر باشد غمش بیشتر است؟
من غم پشت خنده‌های تورا هیچوقت نفهمیدم؛ ولی این روز‌ها هرکه خنده‌هایم را دید و گفت زیبا میخندی با خودم زمزمه کردم:
او رفت و غمش خانه خرابم کرد.
رفت و بعد از رفتنش غزلم شد اشک و اشک
حیف این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
141
پسندها
920
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
عزیز از دست رفته‌ی من، حالا که تو نمیای و ما در شعله‌های انتظار می‌سوزیم. سرنوشتمان تنهایی قدم زدن در زیر باران است.
من عکس‌هایت را ورق زدم و در گورستان رویاهایی که با تو ساختم بی‌مهابا گریستم.
زانو به سینه چسباندم و به تماشای تدفین خاطراتت اشک به اشک باریدم... .
من خوب می‌دانم اگر روزی ننویسم برای تو فرقی نمی‌کند. تو چشم‌هایت همیشه کور بود.
نتوانست بخواند و ببیند روایت عشق مرا... .
نتوانست ببیند هیچ خورشیدی، هیچ شمعدانی به پای نور چشم‌های من از عشق نرسید.
می‌شود تا صبح از تو نوشت
اگر عشق باشد، نور باشد، دل باشد، روح باشد، امید باشد که دیگر امیدی نیست!
واژگان و چشمانت را از اندوه خسته نکنم.
البته می‌دانم هیچ وقت غزل‌هایم را که بوی نم اشک گرفته نمیخوانی.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
141
پسندها
920
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
تو شب نبودی که مرا تیره و تار کنی
تو مرگ نبودی که جان مرا بگیری
تو ترس نبودی که فراری‌ام بدهی
تو تنها کلاویه‌های کهنه پیانویی بودی که
ناکوک شده بود؛ اما هنوز هم نفس می‌کشید.
تو تنها بیتی از یک شعر بودی، چند واژه ساده که پشت هر کدام هیاهویی به پا بود.
من تو را لایق دانستم و نوشتم، من با تمام وجود دوستت داشتم و نوازشت کردم. شب و روز نگاهت کردم و قافیه‌ات را بوسیدم.
جان روان نویس‌هایم را گرفتی و نفس‌ها تازه کردی.
نجوا‌ی زیر لبانم شدی و مجنون وار در دلم رقص سَما کردی.
تورا نور چشمی قصه‌ها و کتاب‌هایم کردم.
برای نوشتنت حتی تمرین خوشنویسی کردم.
تو را همچون نگینی با ارزش از چشم حسودان و دزدان پنهان کردم. مبادا تو را از من بگیرند یا دیگری غرق ستایشت شود.
و اما تو... .
مثل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
141
پسندها
920
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
تو از دست من گریخته بودی، باید کجا را دنبال تو می‌گشتم ؟
منی که برایم وطن بودی حالا بدون داشتن تو دلم پاره پاره و ذغال سوخته بود. ساحل نم خورده خزر را پا برهنه به دنبالت دویدم، نبودی، غرق شده بودی‌.
سوار بر بال سیمرغ فردوسی تمام آسمان‌های ایران را رج زدم؛ اما تو از این آسمان رفته بودی.
در دل کدام جنگل شمال باید روی درختان افرا به انتظار می‌نشستم؟ من بی‌خبر بودم از آنکه تو پشت درختان بید مجنون پنهان شده‌ای.
پا میان شن‌های کویر لوت فرو می‌بردم و هر لحظه به زیر رفتم؛ اما باز جنگیدم. با حضورم ستاره‌ها از جشن آسمان رفتند. از کجا باید می‌دانستم تو زیر نور مهتاب در کویر مصر رقص می‌کنی و آن‌ها به تماشایت نشسته‌اند.
به من بگو در دریچه چشم‌های کدام انسان روح تو پیدا می‌شد؟
دستان سخت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا