شاعر‌پارسی اشعار ملک شعرای بهار

  • نویسنده موضوع _harly_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 429
  • کاربران تگ شده هیچ

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به یزدان نخست آفرین بر شمار
پس آنگ اه دل را به رامش سپار
کت افزایش آید ز یزدان پاک

ز رامش نگردد دلت دردناک
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dina_♡

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
به تاریکی از خواب بیدار شو
به نام خدا بر سر کار شو
که شب خیز را کار باشد روا

فزون خواب مردم شود بینوا
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dina_♡

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
به راه زنان دانه دل مپاش
فریبنده جفت مردم مباش


زن پارسا را مگردان ز راه
که از رهزنی بدتر است این گناه

روان را گناه گران آورد
بس آسیب در دودمان آورد
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dina_♡

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
شبی در محفلی با آه و سوزی
شنیدستم که پیر پاره دوزی


چنین می گفت با سوز و گدازی
گِلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

گرفتم آن گِل و کردم خمیری
خمیری نرم نیکو چون حریری

معطر بود و خوب و دلپذیری
بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

همه گِل های عالم آزمودم
ندیدم چون تو و عبرت نمودم

پو گِل بشنید این گفت و شنودم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم

و لیکن مدتی با گُل نشستم

گُل اندر زیر پا گسترده پر کرد
مرا با همنشینی مفتخر کرد

چو عمرم مدتی با گُل گذر کرد
کمال همنشین در من اثر کرد

و گر نه من همان خاکم که هستم
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dina_♡

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
ای پسر مادر خود را مازار
بیش از او هیچ کرا دوست مدار

تو چه دانی که چها در دل اوست
او ترا تا به کجا دارد دوست

نیست از «‌عشق‌» فزون تر مهری
آن که‌بسته است به موی و چهری

عشق از وصل بکاهد باری
کم شود از غمی و آزاری

لیکن آن مهر که مادر دارد
سایه کی از سر ما بردارد؟

مهر مادر چو بود بنیادی
نشود کم ز عزا یا شادی

کور و کر کردی و بیمار و پریش
پیر و فرتوت و فقیر و درویش

مام را با تو همان مهر بجاست
نیست ‌این ‌مهر، که این ‌مهر خداست

گر نبودی دل مادر به جهان
آدمیت شدی از چشم نهان

معنی عشق درآب و گل اوست
عشق اگر شکل پذیرد دل اوست

هست فردوس برین چهرهٔ مام
چهره مام بهشتی است تمام

و اب کوثر که روان افزاید
زان دو پستان مبارک زاید

شاخ طوبیست قد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : _harly_
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dina_♡

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
آزادی ماست اصل آبادی ما

این است نتیجه خدادادی ما

آزاد بزی ولی نگر تا نشود

آزادی تو رهزن آزادی ما
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
امروز نه کس ‌ز عشق آگه چو من است

کز شکّر عشقم‌ همه‌ شیرین ‌سخن‌ است

در هر مژه من به ره خسرو عشق

نیروی هزار تیشه کوهکن است
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
ای کاش دلم به دوست مفتون نشدی

چون‌ مفتون‌ شد ز هجر مجنون نشدی

چون‌مجنون‌شد ز رنج پرخون نشدی

چون‌ پر خون شد ز دیده‌ بیرون نشدی
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست

فریاد، که فریادرسی پیدا نیست

بس لابه نمودیم و کس آواز نداد

پیداست که در خانه کسی پیدا نیست
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,386
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم

آیین محبت و وفا می‌دانیم

زبن بی‌هنران سفله‌ای دل مخروش

کانها همه می‌روند و ما می‌مانیم
 
امضا : _harly_

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا