شاعرغیرپارسی اشعار پابلو نرودا

  • نویسنده موضوع AINAZ.R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 584
  • کاربران تگ شده هیچ

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
پس تو کجایی؟

در برِ کیستی اینک؟

چه می گویی با او؟

رازش چیست

هر دم که غمگینم

آوارِ سنگینِ عشقِ تو نیز بر سرم خراب می شود؟


((پابلو نرودا))

 
آخرین ویرایش
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تن تو را یکسره

رام و پر

برای من ساخته اند.

دستم را که بر آن می سرانم

در هر گوشه ای کبوتری می بینم

به جست و جوی من.

گویی عشق من

تن تو را از گل ساخته اند

برای دستان کوزه گر من.


((پابلو نرودا))

ترجمه: احمد پوری

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
می خواهم که آرام باشی

درست مثل اینکه غایب هستی

صدای من را از دور می شنوی

و صدای من تو را لمس نمی کند

درسته مثل اینکه چشمانت پرواز کرده اند به دوردست ها

مثل اینکه یک بوسه لبانت را مهر کرده است

انگار همه چیز از روح من پر شده است

و تو از چیزهایی پدیدار می شوی

که از روح من پر است

تو مانند روح من هستی

مثل پروانه رویا

مثل کلمه "اندوه"


((پابلو نرودا))

ترجمه : مریم اقاخانی

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
در رویاهای من

هیچ عشق دیگری

نمیخوابد

تو خواهی رفت

ما با هم خواهیم رفت

بر فراز آب هایی از جنس زمان

دیگر هیچکس

در کنار من

به درون سایه ها

سفر نخواهد کرد

تتها تو

همیشه سبزی

همیشه خورشید

همیشه ماه


((پابلو نرودا))

ترجمه : سارا عبدی

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
دوستت نمی دارم تنها برای آن که دوستت می دارم

من از دوست داشتنت به دوست نداشتنت سفر می کنم

از خواستنت به نخواستنت

قلب من از یخبندان به آتش می پیوندد

دوستت می دارم چرا که تنها تو آنی هستی که دوستش می دارم

چه ژرف بیزارم از تو و بیزاری ازتو

سر تعظیم دربرابرت فرو آوردن

و بزرگی این دوست داشتن دگرگون شونده نمی گذارد مرا

که ببینم تورا، اما من کورکورانه دوستت می دارم

شاید تابش ماه ژانویه،

قلب مرا به زوال کشاند با پرتو ستمگرش

با دزدیدن کلید من برای آرامشی حقیقی

در این بخش داستان آن که می میرد منم ،

تنها منم، ومن از دوست داشتن

خواهم مرد چرا که تو را دوست می دارم

چرا که تو را دوست می دارم، دوست داشتن، در خون وآتش


((پابلو نرودا))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
زندگی ما تونلی نیست

میان دو روشنایی مبهم؟

یا روشنایی

میان دو مثلث تاریک؟

یا زندگی آن ماهی

در راه پرنده شدن؟

آیا مرگ از نبودن ساخته شده

یا ماده‌ای خطرناک در درونش است؟


((پابلو نرودا))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
دست‌ هایم را می‌ بینی ؟ آنها زمین را پیموده‌ اند

خاک و سنگ را جدا کرده‌ اند

جنگ و صلح را بنا کرده‌ اند،

فاصله‌ ها را

از دریا ها و رودخانه‌ ها برگرفته‌ اند.

و باز،

آنگاه که بر تن تو می‌ گذرند،

محبوب کوچکم،

دانه گندمم، پرستویم،

نمی‌ توانند تو را در بر گیرند،

از تاب و توان افتاده

در پی کبوترانی توأمان‌ اند

که در سینه‌ ات می‌ آرمند یا پرواز می‌ کنند،

آنها دور دست‌ های پاهایت را می‌ پیمایند،

در روشنای کمرگاه تو می‌ آسایند.

برای من گنجی هستی تو

سرشار از بی‌ کرانگی‌ ها تا دریا و شاخه‌ هایش

سپید و گسترده و نیلگونی

چون زمین به فصل انگورچینان.

در این سرزمین،

از پاها تا پیشانیت،

پیاده، پیاده، پیاده،

زندگیم را سپری خواهم کرد.


((پابلو نرودا))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
از چه کسی بپرسم

برای ایجاد چه اتفاقی به این دنیا آمدم؟

چرا ناخواسته در حرکتم؟

چرا نمی‌توانم آرام بنشینم؟

چرا بدون چرخ می‌چرخم

و بی‌بال و پر پرواز می‌کنم؟

چرا تصمیم به مهاجرت گرفتم

در حالی که استخوان‌هایم در شیلی زندگی می‌کنند؟


((پابلو نرودا))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
با من بيا !
مگو كجا؟
تنها
با من بيا !
با من بيا تا درد، تا زخم
با من بيا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از كجاست .
با من بيا
با من بيا تا خونی كه از لبم چكيد
تا خونی كز سكوتم
تا مرگ .
با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو
روئينه
جانی تازه بگيرم .
تا شرابی باشی
كه عشقی را سيراب می‌كند .
با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم
آتشی از خون و ميخك
آتشی از عشق و ش*ر..اب .

((پابلو نرودا))

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
اما اگر هیچ چیز

نتواند ما را از مرگ برهاند

لااقل "عشق"

از زندگی نجاتمان خواهد داد ...


((پابلو نرودا))

 
امضا : AINAZ.R

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا