شاعرغیرپارسی اشعار پابلو نرودا

  • نویسنده موضوع AINAZ.R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 583
  • کاربران تگ شده هیچ

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
این را بدان که من دوستت دارم و دوستت ندارم

چرا که زندگانی را دو چهره است،

کلام، بالی ست از سکوت،

و آتش را نیمه ای ست از سرما.

دوستت دارم برای آنکه دوست داشتنت را آغاز کنم،

تا بی کرانگی را از سر گیرم،

و هرگز از دوست داشتنت باز نایستم:

چنین است که من هنوز دوستت نمی دارم.

دوستت دارم و دوستت ندارم آن چنان که گویی

کلیدهای نیک بختی و سرنوشتی نامعلوم،

در دست های من باشد.

برای آنکه دوستت بدارم، عشقم را دو زندگانی هست،

چنین است که دوستت دارم در آن دم که دوستت ندارم

و دوستت ندارم به آن هنگام که دوستت دارم.



((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
تو می آیی

چونان نسیمی که از دل کوه.

تو می آیی

چونان رودی که از بطن سطحی برف آگین

و گیسوانت آرایش خورشید را شرمگین می کنند

آنگاه که در من تکرار می شوی.

نور کوتاپوس

به تمامی

از میان بازوان تو سرریز می شود

بازوانی که رود، ناخنکش خواهد زد

با قطره هایی که به پیراهنت خواهد پاشید.

چندان که قصدت می کنم

سرشانه هایت چونان یکی شمشیر

چه بی رحمانه می درخشند

به بستری که خواهی خفت

به مسلخی که خواهم مرد.


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
تو را دوست نمی دارم

گرچه گلی در نظر آیی

یا یاقوت زردی

یا میخکی

که آتش، آنها را به کشتن خواهد داد.

تو را دوست می دارم

چونان حقایق تاریک

که دوست داشتنی هستند.

من

حقیقت تو را دوست می دارم

اگر گیاهی باشی که هیچگاه شکوفه نداده است.

باز

دوستت می دارم

حقیقت مطلق تو را

و عشقی را که از تو

در بدنم زندگی می کند.

دوستت می دارم، بی‌آنکه بدانم چرا؟

یا چه زمانی- در کجا؟

تو را بی عقده و غرور

تو را آشکارا دوست می دارم.

ما به هم نزدیکیم

به قدری نزدیک که دستان تو بر سینه ام

همان دستان من است

به قدری که بستن چشمان تو

همان به خواب رفتن من است.


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
و من از اندامت فهرستی خواهم ساخت

و چون شعری ناب

سطر به سطر

بند به بندت را

از بر خواهم نمود...


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
این دختر دریا !

ای خواهر پونه کوهی!

ای شناگر! ای تنت پاک تر از آب چشمه ها

ای پرنده!ای که خونت سرخ تر از سرخ

با تو زمین به بر می نشیند

با هر نفست

چشم هایت با هر اشک رودی می زایند

و دست هایت، دانه ها را بارور می کنند

تو قلب زمین را

تو، دل آب را می شناسی

سینه هایت را چونان فیروزگان

چون جواهری پرداخت کن

تا آنها بزرگ شوند و زمین را در بر گیرند

در میان بازوان من آرام گیر

که تاریکی بمیرد، که سبزه بخندد

که عشق بر ید

در میا بازوان من آرام گیر

به من تکیه کن!



((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
درود بر دست های تو باد

آنگاه که پر می کشند به سوی من

که سپیدی شان آوازم

و بوسه هاشان حیات من است.

پاهایت رودی از تداوم

چونان رقاصه ای که با جاروبی می آویزد.

امروز در رگ هایم

خون تو جاری است

جریانی لطیف

ساده

و ابدی.



((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
تو را بانو نامیده‌ام .

بسیارند از تو بلندتر، بلندتر

بسیارند از تو زلال‌تر، زلال‌تر

اما بانو تویی

از خیابان که می‌گذری

نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی

کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند

کسی بر فرش سرخ ِ زیر پایت

نگاهی نمی‌افکند.

و زمانی که پدیدار می‌شوی

تمامی رودخانه‌ها به نغمه در‌می‌آیند

در تن من

زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند

تنها تو و من

تنها تو و من، عشق ِمن

به آن گوش می‌سپریم.


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور،

کجا ، یا چه وقت....؟!

چه آسان دوستت دارم،

بی هیچ غرور یا دشواری

"تو" را اینگونه دوست دارم

چون طریقی دیگر برایش نمی دانم.

آن چنان به هم نزدیکیم که دست های تو بر گردنم

گوئی دست های من است

و آن طور در هم تنیده ایم که

وقتی چشمانت را می بندی

من به خواب می روم....


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
تو را رنجانده ام عزیزم

روح تو را از هم دریده ام.

مرا درک کن.

همه می دانند من که هستم،

اما این «من»

برای تو مردی است

سوای مردها.

در تو من، افتان و خیزان می روم

می افتم و سر تاپا شعله بر می خیزیم.

تو حق داری

مرا ناتوان ببینی.

و دست ظریف تو

ساخته از نان و گیتار

باید بر سینه ام آرام گیرد

زمانی که راهی ِ نَبردَم.

به این سبب است که در تو سنگی سخت می جویم.

دستان سختم را در خون تو فرو می کنم

تا سختی تو را بیابم،

ژرفایی را که نیازمند آنم،

و اگر تنها

خنده ی بلورین تو را بیابم،

اگر چیزی نباشد

پای بر روی آن سفت می کنم

محبوب من، بپذیر

اندوه مرا و خشم مرا،

دستان دشمن خوی مرا

که تو را اندکی نابود می کنند

تا شاید دگر بار برخیزی از خاک

همسو با نبرد های من.


((پابلو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,710
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
امشب مي توانم غمگين ترين شعرها را بسرايم

مثلا بنويسم :

شب پرستاره است

وستاره ها آبي ، لرزان در دوردست

باد شبانه در آسمان مي گردد وآواز مي خواند

امشب مي توانم غمگين ترين شعرها را بسرايم

اورا دوست داشتم و گاه او نيز مرا دوست داشت

در شبهايي اينچنين اورا در بازوانم مي گرفتم

بيشتر وقت ها زير آسمان لايتناهي اورا مي بوسيدم

او مرا دوست داشت و گاه من نيز اورا دوست داشتم

چشمان آرام بزرگ او را چگونه مي توان دوست نداشت ؟

امشب مي توانم غمگين ترين شعرها را بسرايم

فکر اينکه اورا ندارم ، احساس اين که از دستش داده ام

گوش دادن به شب بزرگ که بدون او بزرگ تر است

و شعر که نزول مي کند بر روحم

مانند شبنم که بر علف

چقدر مهم است که عشقم نتوانست او را نگهدارد ؟

شب پرستاره است و

او با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AINAZ.R

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا