- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 470
- پسندها
- 3,511
- امتیازها
- 17,083
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #41
نگاه حسرتوارم را از مجسمه جدا کردم و با عقب گرد به سوی راه پله رفتم. چند دور دور میله چرخیدم و زمانی که پا به طبقهی فوقانی گذاشتم، به دنبال نوری که از لای در باز شدهی یکی از اتاقها میآمد رفتم.
- چجوری ببریمش بیرون؟
- بذار عابد بیاد، یه فکری میکنیم باهم. گوش شیطون کر، فکر کنم پولدار شدیم!
جواب سوالهایم از دو جملهای که شنیده بودم را با دیدن گاو صندوق گوشه اتاق گرفتم. ممد به من نگاه کرد و با نیشخند گفت:
- خب اخوی، چی میگی؟
چند ثانيهای ابعاد گاوصندوق را سنجیدم و رو به چهره منتظر آن دو گفتم:
- امیدوار نباشین. نمیتونیم ببریمش بیرون.
- ما رو دست کم گرفتی؟ خیر سرمون چهار نفریم، تازه پارساهم هست.
دست به سینه به دیوار تکیه دادم و گفتم:
- تو اگه تونستی اینو...
- چجوری ببریمش بیرون؟
- بذار عابد بیاد، یه فکری میکنیم باهم. گوش شیطون کر، فکر کنم پولدار شدیم!
جواب سوالهایم از دو جملهای که شنیده بودم را با دیدن گاو صندوق گوشه اتاق گرفتم. ممد به من نگاه کرد و با نیشخند گفت:
- خب اخوی، چی میگی؟
چند ثانيهای ابعاد گاوصندوق را سنجیدم و رو به چهره منتظر آن دو گفتم:
- امیدوار نباشین. نمیتونیم ببریمش بیرون.
- ما رو دست کم گرفتی؟ خیر سرمون چهار نفریم، تازه پارساهم هست.
دست به سینه به دیوار تکیه دادم و گفتم:
- تو اگه تونستی اینو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش