FakhTeh مدیر ارشد + مسئول فنی پرسنل مدیریت مدیر ارشد تاریخ ثبتنام 29/1/20 ارسالیها 3,942 پسندها 41,638 امتیازها 71,672 مدالها 36 سطح 38 10/8/23 مدیرکل #21 گر رفته باشم زین جهان بازآیدم رفته روان گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری امضا : FakhTeh
Tara Motlagh کاربر سایت کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 1/8/23 ارسالیها 305 پسندها 1,017 امتیازها 6,833 مدالها 10 سطح 9 11/8/23 #22 گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم از این دوگانگی ست که بس درد میکشم سویَم میا و روح پریشان من مخوان اوراق کهنهای ز کتابی مشوشم امضا : Tara Motlagh
گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم از این دوگانگی ست که بس درد میکشم سویَم میا و روح پریشان من مخوان اوراق کهنهای ز کتابی مشوشم
D Deleted کاربر سایت کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,490 پسندها 26,301 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 33 15/8/23 #23 گاه باید روئید، از پسِ آن باران گاه باید خندید، بر غمی بیپایان...
m.sina کاربر سایت کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,033 پسندها 6,195 امتیازها 33,273 مدالها 16 سطح 13 15/8/23 #24 Ayan گفت گاه باید روئید، از پسِ آن باران گاه باید خندید، بر غمی بیپایان... کلیک کنید تا باز شود... گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود امضا : m.sina
Ayan گفت گاه باید روئید، از پسِ آن باران گاه باید خندید، بر غمی بیپایان... کلیک کنید تا باز شود... گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود
Tara Motlagh کاربر سایت کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 1/8/23 ارسالیها 305 پسندها 1,017 امتیازها 6,833 مدالها 10 سطح 9 15/8/23 #25 m.sina گفت گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود کلیک کنید تا باز شود... گاهی دلم برای خودم تنگ میشود وقتی حضور آینه کمرنگ میشود وقتی میانۀ بلوا سکوت دوست در جان گوشهای کَرَم زنگ میشود امضا : Tara Motlagh
m.sina گفت گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود کلیک کنید تا باز شود... گاهی دلم برای خودم تنگ میشود وقتی حضور آینه کمرنگ میشود وقتی میانۀ بلوا سکوت دوست در جان گوشهای کَرَم زنگ میشود
FakhTeh مدیر ارشد + مسئول فنی پرسنل مدیریت مدیر ارشد تاریخ ثبتنام 29/1/20 ارسالیها 3,942 پسندها 41,638 امتیازها 71,672 مدالها 36 سطح 38 15/8/23 مدیرکل #26 Tara Motlagh گفت گاهی دلم برای خودم تنگ میشود وقتی حضور آینه کمرنگ میشود وقتی میانۀ بلوا سکوت دوست در جان گوشهای کَرَم زنگ میشود کلیک کنید تا باز شود... گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره درو مینگرند امضا : FakhTeh
Tara Motlagh گفت گاهی دلم برای خودم تنگ میشود وقتی حضور آینه کمرنگ میشود وقتی میانۀ بلوا سکوت دوست در جان گوشهای کَرَم زنگ میشود کلیک کنید تا باز شود... گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره درو مینگرند
D Deleted کاربر سایت کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,490 پسندها 26,301 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 33 20/8/23 #27 FakhTeh گفت گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره درو مینگرند کلیک کنید تا باز شود... گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
FakhTeh گفت گوسفندی برد این گرگ معود هر روز گوسفندان دگر خیره درو مینگرند کلیک کنید تا باز شود... گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
D Deleted کاربر سایت کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,490 پسندها 26,301 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 33 20/8/23 #28 Ayan گفت گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد کلیک کنید تا باز شود... گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم...
Ayan گفت گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد کلیک کنید تا باز شود... گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم...
D Deleted کاربر سایت کاربر فعال تاریخ ثبتنام 3/7/21 ارسالیها 1,490 پسندها 26,301 امتیازها 61,573 مدالها 56 سطح 33 20/8/23 #29 Ayan گفت گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم... کلیک کنید تا باز شود... گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری میتوانم... بشنو و باور مکن!
Ayan گفت گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم... کلیک کنید تا باز شود... گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری میتوانم... بشنو و باور مکن!
m.sina کاربر سایت کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,033 پسندها 6,195 امتیازها 33,273 مدالها 16 سطح 13 21/8/23 #30 Ayan گفت گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری میتوانم... بشنو و باور مکن! کلیک کنید تا باز شود... گر من به شوق دیدنت از خویش می روم از خویش می روم که تو با خود بیاری ام بود و نبود من همه از دست رفته است باری مگر تو دست برآری به یاری ام امضا : m.sina
Ayan گفت گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری میتوانم... بشنو و باور مکن! کلیک کنید تا باز شود... گر من به شوق دیدنت از خویش می روم از خویش می روم که تو با خود بیاری ام بود و نبود من همه از دست رفته است باری مگر تو دست برآری به یاری ام