متوسط مجموعه اشعار برای اویی که نیست | فاطمه علی‌آبادی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Fateme.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 2,335
  • کاربران تگ شده هیچ

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
باران را
هرگز نچشیدم و
برف را
هرگز نبوئیدم
من هرگز
به تماشای
بازی کودکان
ننشستم
هرگز برای دلخوشی خود
بادبادکی هوا نکردم و
به هوس یک اسباب بازی نو
کل بازار را
به میدان جنگ
بدل نکردم
من هرگز
کودکی نکردم و
بزرگ به دنیا آمدم
تو در بند بند وجودم
رخنه کرده بودی و
حالا
حسرت‌ها
چون طنابی
آماده‌ی
دار زدنم هستند
وَ تو...
حتی دیگر نیستی
گلوی زخمی‌ام را مرحم کنی
من به شوق تو
آرزوی بزرگ شدن داشتم
وگرنه
در کودکی‌ام
غرق می‌شدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
شقایق‌های خانه
در نبودت
گریه می‌کنند
"تا شقایق هست
زندگی باید کرد"
ولی
اشک‌های‌شان
مرا
در سیل غم
غرق کرد
نظاره کن دردم را
نفس بکش غمم را
و تا عمق جانم نفوذ کن
شقایق هم برایم
دلیل مرگ می‌آورد
بعد از تو
 
آخرین ویرایش
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
می‌دَوَم در اقیانوس
موج‌ها سد راهم
و باد چون زره پوشی
مقابلم قد علم کرده است
قدم بر می‌دارم
یکی پشت دیگری
من عمق این اقیانوس را می‌بینم
روزی دره‌ای بود، خشک
اشک ماهی‌ها
چونین پر آبش نمود
در انتهایش
هنوز هم یک ماهی
گریه می‌کند
صدایش خفه می‌شود
وَ اشک‌هایش
لحظه به لحظه
پاک می‌شود
ماهی جان ندارد
ماهی در دریا می‌میرد
من پر از اکسیژنم
من پر از نبودنم
ماهی در آب می‌میرد
وَ من بی‌تو
در دریای اکسیژن
نفس کم می‌آورم
 
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
سگ‌ها دوره‌ام کرده‌اند
همگی زردند
پاسبانند؟
نه!
برادران شغالند
اعتماد ندارم
مرا خواهند درید
میشی بی‌پناهم
چوپانم دروغ‌گو بود
رفت پی مرتعی سبز
بازنگشت
مرتع سبز می‌خواهم؟
نه!
آوای بهشتی فلوت
در گوشم زنگ می‌زند
کجاست که نی‌اش
طوفان به پا کند در من
بگویید بمیرند
همه‌ی چوپان‌ها
بروید سلاخی کنید
گوسفندان را
سوگ است در مراتع سبز
 
آخرین ویرایش
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
احساسات را به من بده
شادی را می‌بوسم وَ
غم را در آغوش می‌گیرم
سُرور را سَروَری می‌بخشم
وَ پا به پای حسرت گریه می‌کنم
مهربانی را هدیه به غم
وَ محبت را تحفه‌ی شادی می‌کنم
قدرت را از حسرت می‌گیرم
وَ امید را حلقه‌ی گوش عشق می‌کنم
نفرت را به گور می‌بخشم و
رخوت را نصیب غم می‌کنم
شوق را زنجیر به شادی و
ذوقش را هدیه به امید می‌کنم
آرزو را عروس حجله‌ی امید و
شادی را عزادار غم می‌کنم
بی‌رحمی را به باد فراموشی می‌دهم
وَ هجران را چون پیراهنی به آتش می‌کشم
چهره‌ات را نقش بر آسمان وَ
قلبم را مهریه‌ی احساساتت می‌کنم
 
آخرین ویرایش
امضا : Fateme.

Fateme.

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/7/22
ارسالی‌ها
653
پسندها
21,497
امتیازها
39,373
مدال‌ها
17
سن
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
این خانه بوی کهنگی می‌دهد
حوضش سیاه و ماهی‌اش مرده
سَروَش خمیده و
پرنده‌اش کلاغ است
دویدنم با شادی دور حوض آبی قدیم
خندیدنم لای دختان پر شکوه
قهقه‌ی مستانه‌ام
روی تَلِ تشک‌های کنار دیوار
باد خنک وزیده بر گونه‌ام
خوابیده بر بام...
همه‌اش...
همه‌اش برای تو
هر چه در سر داری بکن
هر چه می‌خواهی بخواه
فقط
صندوقچه‌‌ی زوار در رفته و
چوبی کنار دیوار
برای من
عکست را به یادگار
درونش جا داده‌ام
همه برای تو
تنها دارایی‌ام برای من
 
امضا : Fateme.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا