کارگاه گفت‌وگو کارگاه گفتگوی چالش نویسندگی | دوره دوم

[Ash;]

•[ به توکل نام اعظمت...بسم‌الله ]•

سلا و درود خدمت شرکت کننده‌های یک رمانی
در کارگاه گفتگو خدمت شما هستیم. باتشکر از شما عزیزان که ما رو در سری دوم این چالش همراهی کردید‌.

در این تاپیک نقد و نظرمون رو درمورد نوشته نویسندگان خوش‌قلم یک رمان ارسال می‌کنیم.

• هدف از این سری چالش‌ها پرورش و ارتقا مهارت‌های نویسندگی هست و هیچکس از کسی برتر نیست و تنها قراره دوستانه به پیشرفت هم کمک کنیم.
• استفاده از لحن تند اکیداً ممنوعه. در این کارگاه قصد تحقیر یا توهین به قلم هیچ شرکت کننده‌ای رو...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ash;]

آیتم‌های نقد:
• توجه داشته باشید که به صورت کامل به سوال‌ها پاسخ دهید و تنها به بله و خیر اکتفا نکنید‌‌.

1. نویسنده توانسته موضوع را به خوبی منتقل کند؟
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟
3. متن ماندگار بود؟ قسمت مورد علاقه شما؟
4. نوشته بار ادبی داشت؟
5. نوشته زائدی وجود داشت؟ مشخص کنید.
6. تکرار اطلاعات/کلمه صورت گرفته بود؟
7. تغییر نثر و زاویه دید وجود داشت؟
8. شما بگویید...
​

 

[Ash;]

گروه‌بندی‌ها:

• توجه داشته باشید که هرگروه باید تنها یک نقد برای هر متن ارسال کند.
• حتما نکات ذکر شده در پیام اول رو بادقت مطالعه کنید.
• در صورت عدم همکاری کاربری، به بنده اطلاع بدید.
• مهلت تا سه روز آینده. [چهارشنبه]
• من رو داخل گروه‌های نقدتون تحت عنوان [گروه ... | چالش نویسندگی] اد کنید.

گروه اول:
حصار آبی F.Śin Aram_p
گروه دوم:
Setayesh baghiani Mélomanie Fateme Amade او مرا کشت!
گروه سوم:
R.FANAYI ANAM...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ANAM CARA]

Ayli_fam
1. نویسنده توانسته بود موضوع را به خوبی منتقل کند؟ بله. نوشته کامل در راستای موضوع قرار داشت و به خوبی میشد موضوع رو از داخل متن تشخیص داد.
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟ تا حد زیادی بله. جمله‌بندی‌های ساده و متن روون نوشته شده بود.
3. متن ماندگار بود؟ قسمت مورد علاقه‌ی شما؟ حقیقتاً متن ماندگاری ندیدم، این نوشته چیزی هست که عمدتاً تکرار شده و خلاقیت خاصی تو ایده‌ی این متن نیست.
قسمت مورد علاقه‌ام هم: «بر خلاف اکثر مردم که خودشون رو بخاطر اشتباهات هر چند کوچیکشون سرزنش می‌کنند من خودم رو بغل می‌کنم و میگم مرسی که با هرجا اشتباه کردم کنارم بودی!»
4. نوشته بار ادبی داشت؟ خیر، کاملاً ساده و روتین نوشته شده بود.
5. نوشته‌ی زائدی وجود داشت؟ بله، دقیقاً...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Melikadanayii09]

@

Nyx​

قهرمانی رو میشناسم که همیشه با ظلم میجنگید. یه روز شخصیت‌های شرور همه دستگیر شدند و شر از بین رفت. قهرمان بیکار شد، انگیزه‌ای برای زندگی نداشت. چیزی نبود که خوشحالش کنه. مثل روزی که شب نداشته باشه همه چی یکنواخت بود. تا روزی که تصمیم گرفت با شرور همکاری کنه، یبار دستگیرشون کنه و یبار نه. دوباره انگیزه و هدف پیدا کرد. اشتباهات ما آدما، مثل شخصیت‌های شرور زندگیمونه. اگه یه آدم بی نقص باشیم که خطا نمیکنه، آخرش که چی؟ قانون شکنیو تجربه نکنیم و حسرت کارای نکرده امون رو بخوریم چی؟ خوب بودن خوبه، ولی اشتباه توی زندگی مثل شب واسه اومدن روزه. اگه نباشه زندگی بی معنی میشه. همونطور که پشت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ZARY MOSLEH]

پاهایش زخمی بود، خون می‌چکید، درد می‌گرفت؛اما حس نمی‌کرد. آرام شده بود، خنثی بود، دیگر نه اشکی بود و نه آهی، نه شیونی بود و نه فغانی. حالا فقط کمی سنگینی بود که روی گلو مانده بود و کمی، فقط کمی راهش را می‌بست آن هم که چیزی نبود، مگر نه؟! از جایش برخاست، رو به روی آن آینه‌ی ترک خورده که تیزی‌هاش، دستانش را زخمی کرده بود، ایستاد. خود را نگریست، خوب هم نگریست. تا عمق وجود خود نفوذ کرد. به ناگاه دست خونین خود را بالا آورد و سیلی محکمی بر صورتش کوباند، رد خون روی آن باقی مانده بود.
«من اشتباه کردم!» تنها صدایی بود که در مغزش می‌پیچید و همچون موریانه‌ای آن را می‌خورد.
آری او اشتباه کرده بود، اشتباهش، اعتماد زود هنگامش بود. اقرار کرد که اشتباه کرده. اقرار کرد که در بلای نازل شده و آوار...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Nyx]

متن اول: (حصار آبی)
۱- به طور مفهومی موضوع بیان شده. اینکه بدون اشاره ی مستقیم معنی رسونده شده یه ابتکاره.
۲_ فضاسازی باعث میشد ناخودآگاه تصورش کنی. ولی پیچیدگی جمله‌ها توی روون بودن جمله ها سنگ مینداخت. منظور از پیچیدگی صرفا نوع جمله بندیه نه نامفهوم بودن.
۳- خودم کردم که لعنت برخودم باد. ماندگار...شاید.
۴- بیشتر روایتی بود و بار ادبی از نظر داستانی داشت.
۵_ جملات با واو بهم مرتبط شده بودن درصورتی که میتونست با یه نقطه تموم بشه و روون تر هم بشه. "اما نگاهم؛ او در جایی در گذشته سیر میکرد." این جمله یه جوریه. نگاه یه شخص درنظر گرفته شده. میتونست مختصر و مفید باشه: نگاهم جایی در گذشته را سیر میکرد.
۶- چرخید و چرخید تکراری بود که به چشم میومد.
۷- تغییر زاویه دید میشد اونجایی که از دید...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MAHl]

اشتباه
یک کلمه‌ی منفی در لغت نامه‌ی انسان ها‌‌.
من اشتباه کردم‌، من می‌دونستم دارم اشتباه می‌کنم، اصلا من از قصد اشتباه کردم. من خودم خواستم تا سرم به سنگ بخوره و عاقل نشم. من برای اشتباهاتم یک ساعت سوگوار کردم اما بعد به اونا با افتخار نگاه کردم.
من شبیه اطرافیانم نبودم، شبیه خواهرم یا برادرم، من شبیه هیچ کس نبودم. من اشتباهاتم رو در آغوش گرفتم و زخمی شدم.
من پشیمون نشدم از اشتباه کردن، اونا رو زندگی کردم. اشتباهاتم شدن جزئی از خاطراتم، جزئی از گذشته و آینده‌ام، روزمرگی‌هام، رفتارم و لحظه به لحظه نفس کشیدنم.
من تمام عمرم رو پای اشتباهاتم گذاشتم و هنوز هم تشنه‌ی اشتباه کردن هستم. من با اشتباهاتم ساخته شدم. سخت بودن، واقع بین بودن، بی تفاوتی، استقلال و این سنگ بودن رو مدیون...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Fateme Amade]

حصار آبی
۱_ بله در قالب داستان بدون اینکه حتی اسمی از چیزی ببره یا مستقیم بخواد توضیح بده از توصیفات میشد موضوع رو فهمید.
۲_ با توصیفاتی که داده بود بله تونستم توی ذهنم مجسم کنم
۳_ ماندگار"خودم کردم که لعنت بر خودم باد"
قسمت مورد علاقه‌ی من:انگشتم چیزهایی را بی اجازه‌ی من روی پرز‌های قالی می‌کشید.
۴_ بله داشت از ضرب المثل استفاده کرده بودن.
۵_ نوشته زائدی من ندیدم.
۶_بله اما تکرار به جا بود مثل "چرخید و چرخید"
۷_بجز یکی دوتا فعل چیز خاصی نبود که بخواد خیلی به چشم بیاد و نوشته رو خراب کنه.


F.Śin
۱_بله تونسته بود در قالب یک اتفاق بیانش کنه.
۲_بله تونستم با توصیفات و تعریفاتش ارتباط برقرار کنم.
۳_ماندگار از اون نظر فکر نمیکنم اما جمله ماندگار شاید...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ayli_fam]

Fateme Amade
اشتباه
یک کلمه‌ی منفی در لغت نامه‌ی انسان ها‌‌.
من اشتباه کردم‌، من می‌دونستم دارم اشتباه می‌کنم، اصلا من از قصد اشتباه کردم. من خودم خواستم تا سرم به سنگ بخوره و عاقل نشم. من برای اشتباهاتم یک ساعت سوگوار کردم اما بعد به اونا با افتخار نگاه کردم.
من شبیه اطرافیانم نبودم، شبیه خواهرم یا برادرم، من شبیه هیچ کس نبودم. من اشتباهاتم رو در آغوش گرفتم و زخمی شدم.
من پشیمون نشدم از اشتباه کردن، اونا رو زندگی کردم. اشتباهاتم شدن جزئی از خاطراتم، جزئی از گذشته و آینده‌ام، روزمرگی‌هام، رفتارم و لحظه به لحظه نفس کشیدنم.
من تمام عمرم رو پای اشتباهاتم گذاشتم و هنوز هم تشنه‌ی اشتباه کردن هستم. من با اشتباهاتم ساخته شدم. سخت بودن، واقع بین بودن، بی تفاوتی، استقلال و این...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.