گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد زاگرس | زهرا نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Violinist cat❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 251
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,598
پسندها
21,396
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خالق شبنم و باران
عنوان: زاگرس
نویسنده: زهرا
تگ: رتبه اول BDY
مقدمه:
"با چه قلمی از تو بنویسم که درست توصیف شوی؟"
مدتی‌ست از لمس نور دریغ شده‌ام. من از زندگی فرسنگ‌ها فاصله دارم. از آب‌های خزر و قله‌های سهند. اما به استقامت زاگرس ایستاده‌ام. تا قصه‌ی نانوشته‌ی خاکم را بنگارم. می‌خواهم اگر سرزمینم و طناب داری که گردنم را لمس خواهد کرد فراموشم کند، لااقل قلم و کاغذم مرا به یاد داشته باشند. می‌خواهم در حافظه‌ی چیزی یا کسی بتپم.
 
امضا : Violinist cat❁
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] ℛℴℎ

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,304
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #2
خب سلام به زهرای قشنگم...
مثل اینکه اولین نفرم و چه سعادتی!♡
زاگرس رو الان تموم کردم، زاگرس رو نخوندم‌؛ با تموم سلول‌های بدنم زندگی‌اش کردم و چه غریبانه کاملاً آقا معلم رو درک کردم;)
هیچ نقدی بر نوشته‌های روح‌نوازِ تو و بازی ماهرانه‌ات با کلمات وارد نیست. تناقضِ زیبای سرد و گرم بودن کردستان و سلول انفرادی خیلی حزن‌انگیز آرومم می‌کردن...طوری‌که غمِ توی دلم از ی بغض ساده هم بالاتر زده بود. حرفی ندارم فقط خواستم خیلی کوچیک ازت بابت خلق زاگرس تشکر کنم. اینم موردعلاقه‌ترین- قسمت زاگرس:
- در دامنه‌های زاگرس بیارامم...
امیدوارم هیچوقت غم به دلت نیاد و چشمای قشنگت همیشه شاد باشن.
 

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,598
پسندها
21,396
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
خب سلام به زهرای قشنگم...
مثل اینکه اولین نفرم و چه سعادتی!♡
زاگرس رو الان تموم کردم، زاگرس رو نخوندم‌؛ با تموم سلول‌های بدنم زندگی‌اش کردم و چه غریبانه کاملاً آقا معلم رو درک کردم;)
هیچ نقدی بر نوشته‌های روح‌نوازِ تو و بازی ماهرانه‌ات با کلمات وارد نیست. تناقضِ زیبای سرد و گرم بودن کردستان و سلول انفرادی خیلی حزن‌انگیز آرومم می‌کردن...طوری‌که غمِ توی دلم از ی بغض ساده هم بالاتر زده بود. حرفی ندارم فقط خواستم خیلی کوچیک ازت بابت خلق زاگرس تشکر کنم. اینم موردعلاقه‌ترین- قسمت زاگرس:
- در دامنه‌های زاگرس بیارامم...
امیدوارم هیچوقت غم به دلت نیاد و چشمای قشنگت همیشه شاد باشن.
آیانننن چقدر خوشحال شدم با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

بریوان

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/2/22
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,106
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
سطح
8
 
  • #4
زهرای عزیزم
در وصف قلم تو چی میشه گفت
تک‌تک کلمات با روح و روانم بازی می‌کرد
تشبیه های قوی و آرایه‌هایی که فقط آرایه نبودن و مشخص بود یک نویسنده‌ی حرفه‌ای و کار بلد تو چیدنشون مهارت نشون داده و هنرنمایی کرده.
زاگرس... زاگرس غمگین من
مگه میشه از منطقه‌ی محل زندگی من صحبت به میون بیاد و بتونم دستای قوی بغض رو از گلوم باز کنم..
کمتر کسی می‌تونه راوی یک قصه‌ی تلخ در قالب دلنوشته باشه و تو تک‌تک پارت‌هاش انسجام رو رعایت کنه
عالی بود
امیدوارم همیشه خوش بدرخشی و روزی نیاد که: «سیاهی در بیخ و بن پیکرم ریشه کرده. شبح‌های محافظ سلول‌، کالبدم را می‌شکافند. تمام رگ و پی‌ام را می‌گردند به دنبال کمی نور» بشه بخشی از زندگیت.
قلمت مانا
 

Deleted

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/7/21
ارسالی‌ها
1,490
پسندها
26,304
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
سطح
33
 
  • #5
آیانننن چقدر خوشحال شدم با پیامت، همیشه محبت داری به من♡
آقای معلم همونیه که توی هیچستان لیلی گفت همیشه رد گچ رو دستاشه:))
بازم مرسی ازت، برای خودتم آرزو می‌کنم هر غمی داری زود خوب شه و جاش رو به ارغوان‌هایی بده که دوست داری
امیدوارم زندگیت به قشنگیِ شکوفه‌های انارستان باشن. اینو یادم رفته بود:
آن‌ها هم فهمیده‌اند که فاصله‌ام با مرگ کوتاه‌تر از قد کفشدوزک است.
 

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,598
پسندها
21,396
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
زهرای عزیزم
در وصف قلم تو چی میشه گفت
تک‌تک کلمات با روح و روانم بازی می‌کرد
تشبیه های قوی و آرایه‌هایی که فقط آرایه نبودن و مشخص بود یک نویسنده‌ی حرفه‌ای و کار بلد تو چیدنشون مهارت نشون داده و هنرنمایی کرده.
زاگرس... زاگرس غمگین من
مگه میشه از منطقه‌ی محل زندگی من صحبت به میون بیاد و بتونم دستای قوی بغض رو از گلوم باز کنم..
کمتر کسی می‌تونه راوی یک قصه‌ی تلخ در قالب دلنوشته باشه و تو تک‌تک پارت‌هاش انسجام رو رعایت کنه
عالی بود
امیدوارم همیشه خوش بدرخشی و روزی نیاد که: «سیاهی در بیخ و بن پیکرم ریشه کرده. شبح‌های محافظ سلول‌، کالبدم را می‌شکافند. تمام رگ و پی‌ام را می‌گردند به دنبال کمی نور» بشه بخشی از زندگیت.
قلمت مانا
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,387
پسندها
25,570
امتیازها
47,103
مدال‌ها
55
سن
20
سطح
28
 
  • #7
تماما واژه شدی و شعر. و من میدونم واژه‌هایی که در سینه غوغا می‌کنند چه اعتیادی برای آدم میارند. اونقدر که نشه نگهشون داشت و باید نوشت و نوشت و نوشت و ... .
من نمی‌تونم ازش حرف بزنم چون هیچ چیز زاگرسی که در اون زندگی کنی رو برات ترجمه نمیکنه مگر خود زاگرس. دیدن اون کوه‌های سرافراز خوشحال هوش که نه روح از تن آدم جدا میکنه و معناشون دریایی بی پایانه از سرفرازی از زندگی از کردستان.
برای من قصه چهل چشمه تا پای خود کوهپایه ها بردم. سه ر به رز بی گیانکم
 
امضا : ℛℴℎ

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,598
پسندها
21,396
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
تماما واژه شدی و شعر. و من میدونم واژه‌هایی که در سینه غوغا می‌کنند چه اعتیادی برای آدم میارند. اونقدر که نشه نگهشون داشت و باید نوشت و نوشت و نوشت و ... .
من نمی‌تونم ازش حرف بزنم چون هیچ چیز زاگرسی که در اون زندگی کنی رو برات ترجمه نمیکنه مگر خود زاگرس. دیدن اون کوه‌های سرافراز خوشحال هوش که نه روح از تن آدم جدا میکنه و معناشون دریایی بی پایانه از سرفرازی از زندگی از کردستان.
برای من قصه چهل چشمه تا پای خود کوهپایه ها بردم. سه ر به رز بی گیانکم
وای روناهی گیانکم، اینی که تو نوشتی من و برد یه دنیای دیگه و برگردوند.
و واقعا چه خوب فهمیدی که سراسر شعر و واژه شدم:))
چقدر چقدر چقدر حسی که من از پیامت دریافت کردم وصفش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

حصار آبی

مدیر تالار ویرایش + نویسنده برتر
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
24/11/21
ارسالی‌ها
10,121
پسندها
13,642
امتیازها
70,673
مدال‌ها
49
سطح
22
 
  • مدیر
  • #9
سلام، خیلی زیبا بود، یه جاییش واقعا داشت اشکم درمی‌اومد. کلمات و حرفی که بینشون بودو حسی که من می‌داد، اون تلخی همزمان با شیرینیش، واقعا زیبا بود و به دلم نشست. خسته نباشید، جدا که خیلی لذت بردم. :402:
 
امضا : حصار آبی

maraly0_0r

گوینده انجمن
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
9/9/22
ارسالی‌ها
49
پسندها
335
امتیازها
1,723
مدال‌ها
4
سطح
4
 
  • #10
خسته نباشی زهرا جون!
واقعا تو یه کلمه بخوام بگم باهات حال کردم البته خیلی دیگه چاله میدونی شد.
و کسی که میخواد دلنوشتت رو بخونه اول باید بلد باشه قشنگ مفهوم رو درک کنه و خلاصه که قلم قوی داری.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا