گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد چَمروش | فاطمه آماده نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[Fateme Amade]

نام نویسنده: فاطمه آماده
نام دلنوشته: چَمروش
مقدمه:
تَمَدُّنی غَنی
سرزمینِ مردمِ آزاده و نَجیب
فلاتِ پهناورِ ایران، خاکِ جاویدانِ من... .
خاکی که با خون آبیاری می‌شود. بوی اجسادِ فدایی شده، عطری با رایحه‌ی شرافت را در گرداگرد این مرز و بوم می‌پاشد.
فرزندانِ ایران نشان می‌دهند که چَمروش هیچ‌گاه افسانه نبود، بلکه خودِ خودِ آنها هستند.
چمروش
این موجود مرغی بسیار بزرگ است که به نوعی نگهبان ایران زمین بوده و هر کس که بخواهد ضرری به ایران برساند را از بین می‌برد. چمروش بدنی سگ مانند داشته و سر و بال‌هایش به مانند پرندگان است. این موجود در زیر درخت سوما ساکن است.

کامل شده | مجموعه دلنوشته‌های چَمروش | فاطمه آماده نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

نام نویسنده: فاطمه آماده نام دلنوشته: چَمروش تگ: منتخب ویراستار: Morf مقدمه: تَمَدُّنی غَنی سرزمینِ مردمِ آزاده و نَجیب فلاتِ پهناورِ ایران، خاکِ جاویدانِ من... . خاکی که با خون آبیاری می‌شود. بوی اجسادِ فدایی شده، عطری با رایحه‌ی شرافت را در گرداگرد این مرز و بوم می‌پاشد. فرزندانِ ایران نشان...

forum.1roman.ir

 

[Delaram*☆♡]

شبت بخیر فاطمه ی عزیزم
چقدر خوشحالم که با خودت وقلمت ازهمون لحظه اول هر روز بیشتر وبیشتر آشنا میشم
دلنوشته های چموش،دلنوشته ای که فقط ازدله زیبای خودت به قلم آورده نشده ،نماینده ای شده قلمت برای فریادهایی و دردره دلهایی که درگرو مانده ومثه من توانایی ابراز ونوشتن رو ندارن،
عزیزه دلم،تودر دلنوشته ی چموش گفتی وگفتی از حادثه ی سینما رکی آبادان، از هواپیمای اوکراین، ازکارشناسان، از زاینده رود
از پیروزی که چه معصومانه تلف شد،از درد دله پدران ومادران که شرمنده ی نگاه ودرخواست کودکانشان هستن ،از فرزندانی که غم پدر ومادر رو می‌بینند ومی سوزن ازخاک وطنمان که سرخ شد به خونه‌ای پاک ،به همت وغیرتی که نادیده گرفته شد ،از صداهایی که خفه شد و و و ...عالی هستی عالی‌تر از عالی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Fateme Amade]

شبت بخیر فاطمه ی عزیزم
چقدر خوشحالم که با خودت وقلمت ازهمون لحظه اول هر روز بیشتر وبیشتر آشنا میشم
دلنوشته های چموش،دلنوشته ای که فقط ازدله زیبای خودت به قلم آورده نشده ،نماینده ای شده قلمت برای فریادهایی و دردره دلهایی که درگرو مانده ومثه من توانایی ابراز ونوشتن رو ندارن،
عزیزه دلم،تودر دلنوشته ی چموش گفتی وگفتی از حادثه ی سینما رکی آبادان، از هواپیمای اوکراین، ازکارشناسان، از زاینده رود
از پیروزی که چه معصومانه تلف شد،از درد دله پدران ومادران که شرمنده ی نگاه ودرخواست کودکانشان هستن ،از فرزندانی که غم پدر ومادر رو می‌بینند ومی سوزن ازخاک وطنمان که سرخ شد به خونه‌ای پاک ،به همت وغیرتی که نادیده گرفته شد ،از...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.