دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 495
  • بازدیدها 2,618
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #271
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است


عشقبازی دگر و ، نفس پرستی دگر است





نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید


یا سپیدی ز سیاهی بشناسد ، بَصَر است





هر که در آتش عشقش ، نبُوَد طاقت سوز


گو به نزدیک مرو ، کآفتِ پروانه ، پر است





گر من از دوست بنالم ، نفسم صادق نیست


خبر از دوست ندارد ، که ز خود با خبر است





آدمی صورت ، اگر دفع کند شهوتِ نفس


آدمی خوی شود، ور نه همان جانور است





شربت از دستِ دلارام ، چه شیرین و چه تلخ


بده ای دوست ، که مُستسقی از آن تشنه‌تر است





من خود از عشقِ لبت ، فهمِ سخن می‌نکنم


هرچ از آن تلخترم ، گر تو بگویی شکر است





ور به تیغم بزنی ، با تو مرا خصمی نیست


خصمِ آنم ، که میان من و تیغت سِپَر است





من از این بند نخواهم به در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #272
بی‌گلِ رویت نداردرونقی ،بستان ما


بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما





گر به سامانِ سر کویش رسی، ای باد صبح


عرضه داری شرح حالِ بی سرو سامان ما





در دل ما، خار غم بشکست و در دل، غم بماند


چیست یاران، چاره ی غمهای بی‌پایان ما؟





دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر


چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما؟





در فراقش نیست یا رب، زندگانی را سبب


سخت روییِّ فلک، یا سستیِ پیمان ما





در فراق دوست، دل، خون گشت و خواهدشدبه باد


دوستان بهر خدا، جانِ شما و جانِ ما...





سلمان_ساوجی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #273
مردم دیده ی ما، جز به رُخَت ناظر نیست


دل سرگشته ی ما ،غیرِ تو را ذاکر نیست





اشکم اِحرام طواف حَرَمَت می‌بندد


گر چه از خون دلِ ریش ،دمی طاهر نیست





بسته دام و قفس باد ،چو مرغ وحشی


طایر سِدره اگر ،در طلبت طایر نیست





عاشق مُفلِس اگر، قلب دلش کرد نثار


مَکُنَش عیب ،که بر نقد روان، قادر نیست





عاقبت ،دست بدان سرو بلندش برسد


هر که را در طلبت ،همت او قاصر نیست





از روان بخشی عیسی ،نزنم دم هرگز


زان که در روح فزایی، چو لبت ماهر نیست





من که در آتش سودای تو، آهی نزنم


کی توان گفت که بر داغ دلم ،صابر نیست





روز اوّل که سرِ زلفِ تو دیدم ،گفتم


که پریشانی این سلسله را ،آخِر نیست





سر پیوند تو تنها، نه دل حافظ راست


کیست آن کش ،سرِ پیوند تو در خاطر نیست





حافظ
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #274
مکن از بَرَم جدایی، مرو از کنارم امشب


که نمی‌شَکیبد از تو ،دلِ بی‌قرارم امشب





چه زنی صلای رفتن؟چو نماند پای رفتن


چه کنی هوای رفتن؟ که نمیگذارم امشب





به رُخَم چو بر گشادی ،درِ وعده ها که دادی


نه شگفت اگر به شادی ،نفسی برآرم امشب





چو شدم وصال روزی، به توقعم چه سوزی؟


چه شود که بر فروزی دل سوگوارم امشب؟





گُلِ بخت شد شکفته، که شَوَم چو بخت خفته


که تو داده‌ای نهفته، برِ خویش بارم امشب





اگر از هزار دستم، بکشند خوار و پستم


چو یکی همی پرستم، چه غم از هزارم امشب





دگر آرزو نجویم، پی آرزو نپویم


همه از تو شکر گویم، که تویی شکارم امشب





دل اوحدی تو داری، چو نمی‌دهی بیاری


نکنم به ترک زاری، که ز عشق زارم امشب





اوحدی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #275
دلم با عشق آن بت، کار دارد


که او با عاشقان، پیکار دارد





به دست عشقبازی در فتادم


که او عاشق چو من، بسیار دارد





دل من عاشق عشقست و ،شاید


که از من، یار، دل ،بیزار دارد





یکی باغست این پر گل ،ولیکن


همه پیرامُن او ،خار دارد





نبیند هرگز آنکس، خواب را روی


که عشق او را ،شبی بیدار دارد





نه هموارست راه عشق، آنکس


که با جان، عشق را ،هموار دارد





غم جانان خریده،جان فروشد


کسی کو ره ،بدین بازار دارد





سنایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #276
آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان داشت


از وِی این عشق که پیداست، نهان نتوان داشت





جان بِدادیم به پیشِ درِ آن یار ، که او


از پسِ پرده، رُخی همچو نگارستان داشت





نو بهار آمد وبر طَرفِ چمن، پیداشد


گل که ازشرمِ رُخَش ، روی ز ما پنهان داشت





روی اودید ، دگر حُسن فروشی نکند


گلِ سوری ؛ که به بازارِ چمن، دکان داشت





تو چه یاری ؛که دمی یاد نیاری زآن کو


جز بیاد تو نمی زد نفسی؛ تاجان داشت





درد ما را به جز از دیدن تو، درمان نیست


جان دهم از پی دردی که چنین درمان داشت





چه عجب باشد اگر فخر کند ، بر مَلَکوت


معدنِ مُلک ،که چون تو گهری درکان داشت...





سیف_فرغانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #277
دیده در هجر تو ، شرمنده ی احسانم کرد


بس که شب‌ها ، گُهَرِ اشک به دامانم کرد





عاشقان، دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند


حال آشفته ی آن جمع ، پریشانم کرد





تا که ویران شدم ، آمد به کفم گنج مراد


خانه ی سیل غم آباد که ویرانم کرد





شِمّه‌ای از گل روی تو ، به بلبل گفتم


آن تُنُک حوصله ، رسوای گلستانم کرد





داستان شب هجران تو گفتم با شمع


آنقدر سوخت ، که از گفته پشیمانم کرد





صبوحی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #278
آن پری چهره که ما را نگران می‌دارد


چشم با ما و ، نظر با دگران می‌دارد





دوش گفتم که غمت، جان مرا داد به باد


گفت ای ساده، هنوزت غم جان می‌دارد





رایگان، چون سر و زر در قدمش، می‌بازم


سر چرا بر منِ شوریده، گران می‌دارد؟





ای گل از حالِ دلِ بلبل بیچاره بپرس


تاچرا این همه فریاد و فغان می‌دارد؟





گر به دیدار تو فرسوده‌ای، آسوده شود


مایه ی حُسن رُخَت را چه زیان، می‌دارد؟





خبرت نیست که در باغ جمالت، همه شب


چشم من، آب گل و سروِ روان می‌دارد...





حافظ
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #279
من از آن روز که دربند توأم ، آزادم


پادشاهم ، که به دست تو اسیر افتادم





همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند


در من از بس ، که به دیدار عزیزت شادم





خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت


تا بیایند عزیزان ، به مبارک بادم





من که در هیچ مقامی نزدم خیمه ی انس


پیش تو رَخت بیفکندم و دل بنهادم





دانی از دولت وصلت چه طلب دارم ؛هیچ


یاد تو ، مصلحتِ خویش بِبُرد از یادم





به وفای تو ، کز آن روز که دلبند منی


دل نبستم به وفای کس و در نگشادم





تا خیال قد و بالای تو در فکر منست


گر خلایق همه سروند ،چو سرو آزادم





به سخن راست نیاید، که چه شیرین سخنی


وین عجبتر ؛که تو شیرینی و من فرهادم





می‌نماید که جفای فلک از دامن من


دست کوته نکند ، تا نکَنَد بُنیادم





ور تحمل نکنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,687
پسندها
2,616
امتیازها
18,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • مدیر
  • #280
ای فروغ ماه حُسن از روی رَخشان شما


آب روی خوبی از چاه زَنَخدان شما





عَزم دیدار تو دارد، جانِ بر لب آمده


بازگردد یا برآید، چیست فرمان شما





کس به دور نرگست، طَرفی نبست از عافیت


بِه که نفروشند مستوری ، به مستان شما





بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر


زان که زد بر دیده آبی، روی رخشان شما





با صبا همراه بفرست از رُخَت ، گلدسته‌ای


بو ، که بویی بشنویم از خاک بستان شما





دل خرابی می‌کند ، دلدار را آگه کنید


زینهار ای دوستان ، جان من و جان شما





کی دهد دست این غَرَض یا رب ، که همدستان شوند


خاطرِ مجموعِ ما ، زلف پریشان شما





دور دار از خاک و خون ، دامن ، چو بر ما بگذری


کاندر این ره ، کُشته بسیارند قربان شما...





حافظ
 
امضا : Arjmand
عقب
بالا