دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 482
  • بازدیدها 2,406
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #291
رفتی و دل ربودی ، یک شهر مبتلا را


تا کی کنیم بی تو ، صبری که نیست ما را





بازآ که عاشقانت ، جامه سیاه کردند


چون ناخن عروسان ، از هجر تو نگارا!





از عشقِ خوب رویان ، من دست شسته بودم


پایم به گِل فرو شد ، در کوی تو قضا را





از نیکوان عالم ، کس نیست همسر تو


بر انبیای دیگر ، فضل است مصطفا را





در دورِ خوبی تو ، بی‌قیمتند خوبان


گل در رسید و لابُد، رونق بِشُد گیا را





ای مدعی که کردی، فرهاد را ملامت


باری ببین و تن زن ، شیرینِ خوش لقا را





تا مبتلا نگردی ، گر عاقلی مدد کن


در کار عشقِ لیلی ، مجنونِ مبتلا را





مجروح هجرت ای جان ، مرهم ز وصل خواهد


این است وجهِ درمان ، آن درد بی‌دوا را





من بنده‌ام تو شاهی ،با من هر آنچه خواهی


می‌کن، که بر رَعیّت ، حُکم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #292
عاشقِ سر م**س.ت را، با دین و دنیا ،کار نیست


کعبه ی صاحبدلان، جز خانه ی خمّار نیست





روی زرد عاشقان، چون می‌شود گلگون به مِی


گر خُم خَمّار را ،رنگی ز لعل یار نیست





زاهدی گر می‌خرد عُقبی، به تقوی، گو،بخر


لاابالی را، سرو سودای این بازار نیست





از سر من باز کن، ساقی خِرَد را، کین زمان


با خیالش خلوتی دارم ،که جان را بار نیست





طلعتش، آینه ی صنع است و در آیینه‌اش


جمله حیرانند و کس را ،زَهره ی گفتار نیست





شمع ما گر پرده بر می‌دارد، از روی یقین


در حق آتش پرستان، بعد از آن انکار نیست





حال بی‌خوابی چشم من، چه می‌داند کسی


کو چو اختر هر شبی، تا صبحدم بیدار نیست





دامن وصلش به جان از دست دادن،مشکل است


ورنه جان دادن، به دست عاشقان دشوار نیست





دوش با دل، راز عشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #293
با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام


باز به دنبال پریشانی‌ام





طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست


در پی ویران شدنی آنی‌ام





آمده‌ام بلکه نگاهم کنی


عاشق آن لحظه ی طوفانی‌ام





دل خوش گرمای کسی نیستم


آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام





آمده‌ام با عطش سال ها


تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام





ماهی سرگشته‌ی دریا شدم


تا تو بگیری و ،بمیرانی‌ام





خوب‌ترین حادثه می‌دانمت


خوب‌ترین حادثه ،می‌دانی‌ام؟





حرف بزن، ابرِ مرا باز کن


دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام





حرف بزن حرف بزن ،سال هاست


تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام





ها... به کجا می‌کشی‌ام خوبِ من؟


ها... نکشانی به پشیمانی‌ام





محمدعلی_بهمنی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #294
شرم دار ای دل ،از این دهر رهائی تا چند


بیخودی تا به کی و ،بیهده رائی تا چند





نیست کار تو به سامان و ،کیائی به نوا


غِرّه گشتن به چنین کار و کیائی، تا چند





با چنین مال و بقائی و متاعی، که تراست


لاف قارونی و دعوی خدائی، تا چند





دنیه و آخرتت ،هر دو هوس میدارد


یک جهت باش چو مردان ،دو هوائی تا چند





ضامن نفس گر اینست ،بدین راضی شو


غم درویشی و بی‌برگ و نوائی ،تا چند





از در رحمت حق ،جوی گشایش چو عبید


بر در بسته ی مخلوق، گدائی تا چند





عبیدزاکانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #295
گرچه هنگام سفر ،جاده ها جانکاه اند


روی نقشه ،همه ی فاصله ها کوتاه اند





فاصله بين من و شهر شما ،يک وَجَب است


نقشه ها وقتی از اين فاصله ها ،می کاهند





من که از خود خبرم نيست، چه قيدی دارم؟


جمله های خبری، قيد مکان می خواهند





راهی شهر شما می شوم از راه خيال


بی خيالان چه بخواهند چه نه، گمراهند





شهر،پر می شود از اهل جنون ،بُرج به برج


مهر خواهان شما ،مشتری هر ماه اند





به نظامی برسانيد ،که در نسخه ی ما


خسروان ،برده ی کت بسته ی شيرين شاه اند





چند قرن است که خرما به نخيل است و ،هنوز


دست های طلب از چيدن آن کوتاه اند





غلامرضا_طریقی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #296
با منِ بیکس تنها شده، یارا تو بمان


همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان





منِ بی‌برگِ خزان‌دیده، دگر رفتنی‌ام


تو همه بار و بری، تازه‌بهارا تو بمان





داغ و درد است همه نقش و نگار دل من


بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان





زین بیابان گذری نیست سواران را لیک


دل ما خوش بفریبی‌ست‌، غبارا تو بمان





هر دم از حلقۀ عشّاق‌، پریشانی رفت


به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان





شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم


پدرا، یارا، اندوه‌گسارا تو بمان





«‌سایه‌» در پای تو چون موج دمی زار گریست


که سرِ سبز تو خوش باد، کنارا تو بمان...





هوشنگ_ابتهاج







شهریار نیز پاسخ غزل او را اینگونه می دهد:





سایه جان؛رفتنی استیم، بمانیم که چه؟


زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #297
بی‌گلِ رویت نداردرونقی ، بستان ما


بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما





گر به سامانِ سر کویش رسی، ای باد صبح


عرضه داری شرح حالِ بی سرو سامان ما





در دل ما، خار غم بشکست و در دل، غم بماند


چیست یاران، چاره ی غمهای بی‌پایان ما؟





دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر


چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما؟





در فراقش نیست یا رب، زندگانی را سبب


سخت روییِّ فلک، یا سستیِ پیمان ما





در فراق دوست، دل، خون گشت و خواهدشدبه باد


دوستان بهر خدا، جانِ شما و جانِ ما...





سلمان_ساوجی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #298
روشن از پرتو رویت ،نظری نیست که نیست


منّت خاک درت ،بر بصری نیست که نیست





ناظر روی تو صاحب نظرانند ،آری


سر گیسوی تو در هیچ سری ،نیست که نیست





اشک غَمّاز من ار سرخ برآمد، چه عجب


خجل ازکرده ی خو ،پرده دری نیست که نیست





تا به دامن ننشیند ز نسیمش، گَردی


سیل خیز از نظرم ،رهگذری نیست که نیست





تا دم از شامِ سرِ زلف تو هر جا نزنند


با صبا گفت و شنیدم ،سحری نیست که نیست





من از این طالع شوریده برنجم، ور نی


بهره مند از سر کویت ،دگری نیست که نیست





از حیای لب شیرین تو ای چشمه ی نوش


غرق آب و عرق اکنون،شِکری نیست که نیست





مصلحت نیست ،که از پرده برون افتد راز


ور نه در مجلس رندان ،خبری نیست که نیست





شیر در بادیه ی عشق تو ،روباه شود


آه از این راه که در وی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #299
به کجا روم زدستت،به چه سان رَهَم زشستت


همه جا رسیده شستت،همه را گرفته دستت





بِکِشی بِشَست خویشم،بکُشی بدست خویشم


بکِش و بکُش که جانم ،به فدای دست و شستت





بنوازی ار گدائی ،به تَفَقّد و عطائی


نکنی ازین زبانی ،نرسد از آن شکستت





نگهی بناز میکن ،در فتنه باز میکن


به ره نظاره بس دل ،بامید فتنه هستت





کنی ام خراب و گوئی ،زچه اینچین شدستی


زنگاه نیم مستت، زدو چشم می پرستت





به سخن حیات بخشی، به نگاه جان ستانی


بکن آنچه خواهدت دل،چه زنیکوئی گستت





کند آرزو کسی کو ،سر همّتش بلندست


که نهد سری بپایت، که شود چه خاک پستت





بدرت شکسته آیم ،تو نپرسیَم که چونی


به رَهَت فتاده نالم ،تو نگوئیم چه استت





چه شود گر التفاتی، بکنی بجانب فیض


سر لطف اگر نداری ،ره قهر را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,606
پسندها
2,468
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #300
شعری زیبا در وصف امیرالمونین علی(ع)




گفتمش روی زمین عرش تو دارد یک نفر


وحی آمد او علی باشد همان خیرُ البشر





گفتمش عرش تو در روی زمین باشد کجا؟


گفت ایوان نجف در مرقد روحُ البقا





گفتمش عرش تو باشد فرش، از دُرِّصدف


گفت ایوان علی فرشَش بُوَد دُرِّ نجف





گفتمش یارب علی کیست که در هست وفلک


می کند فرمانبری از نُطق او اِنس و مَلَک





گفت او یار نبی و عضوی از آل کسا


پهلوان خیبر و هم همسر خیرُ النِّسا





گفت او هم طور و هم یاسین ماست


آل عِمران و فَلق ، آیین ماست





گفت او شمس و الضّحا و انفعال


مثل او بودن بُوَد امری محال





گفت او لیل و بلد ولفجر و تین


ناطق قرآن بُوَد آن شاه دین





گفت او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

موضوعات مشابه

عقب
بالا